این برگ همسنجی شدهاست.
۴۰۹
چند از پی حرص و آز تن فرسوده | ||||||
ای دوست روی گرد جهان بیهوده | ||||||
رفتند و رویم و دیگر آیند و روند | ||||||
یکدم بمراد خویشتن نابوده |
۴۱۰
دانی ز چه روی اوفتادست و چه راه | ||||||
آزادی سرو و سوسن اندر افواه | ||||||
کاین دارد ده زبان ولیکن خاموش | ||||||
و آنراست دوصد دست ولیکن کوتاه |
۴۱۱
دنیا بمراد رانده گیر آخر چه | ||||||
وین نامهٔ عمر خوانده گیر آخر چه | ||||||
گیرم که بکام دل بماندی صد سال | ||||||
صد سال دگر بمانده گیر آخر چه |