برگه:RobaiyatKhayyamRamazani.pdf/۸۸

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۱۸۱

  این کوزه گران که دست در گل دارند  
  عقل و خرد و هوش بر آن بگمارند  
  بر گل لگد و تپانچه تا چند زنند  
  خاک بدنست تا چه می پندارند  

۱۸۲

  ای همنفسان ز می مرا قوت کنید  
  وین چهرهٔ کهربا چو یاقوت کنید  
  چون در گذرم ز باده شوئید مرا  
  وز چوب رزم تختهٔ تابوت کنید  

۱۸۳

  با اینکه شراب پردهٔ ما بدرید  
  تا جان دارم نخواهم از باده برید  
  من در عجبم ز می فروشان کایشان  
  به زانچه فروشند چه خواهند خرید