برگه:Rvznamh-vghaye-atfaghyh-jld-1-az-shmarh-1-ta-70.pdf/۲۲۰

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

وقوع اینمقدمه که برایشان روی داده بیشتر دیگ غیرتشان بجوش آمده به عصبیت و جمعیت در صدد تلافی بر آمدند و در دویم ماه مزبور جمع کثیری پای جسارت پیش گذاشته غافل از بخت زبون خود و استعداد و جلادت قشون ظفر نمون علی‌الغفله بطور ایلغار بجانب اردو عزیمت کرده وقتی رسیده بودند که جمعیتی از اردو بجهة بردن علف و هیزم بجنگل میرفته‌اند سوارهٔ ترکمانیه فرصت غنیمت دانسته چنان تصور کردند که این جمعیت بی‌استعدادند و همگی را اسیر خواهند برد بر سر آنها تاخت آورده جمعیت لشکر فیروزی‌اثر پای ثبات فشرده با کمال تهور و مردانگی دست بحرب و قتال گشودند آتش جدال التهاب یافته و در اندک مدت متجاوز از شصت نفر آدم و صد راس اسب از طایفهٔ ترکمانیه هدف تفنگ آتش‌بار گردیده و بقیة‌السیف مخذول و منکوب و مغلوب فرار بر قرار اختیار کردند با اینکه شکست فاحش خوردند و کاری از پیش نبردند از آنجا که خیرگی فطری این طایفه ضاله است باز همه روزه بطریق دزدی هر نوبتی چهار صد پانصد سوار می‌آمده‌اند که از آدم یا مال یا شلوک و غلهٔ نزدیکی اردو ببرند و هر روز بمقابل دسته‌ای از قشون برخورده سه نفر چهار نفر پنج نفر ازین فرقهٔ یاغیه یا کشته یا دستگیر میشده‌اند تا روز نهم ذیحجه عالیجاهان محمد ولیخان بیگلر بیگی و جعفر قلیخان میرپنجه دو عراده توپ و جمعیتی از قشون برداشته بر سر انبارهای آنها رفتند ترکمانان نیز خبردار شده ازین صدمات متواره متأثر نشده بمقابله در آمدند لشکر فیروزی‌اثر در حملهٔ اول بآنها شکست داده ذوالنون نام که مفسدتر از شیطان و راس رؤسای ایشان بود با جمعی کثیر مقتول گردیده و بدالبوار شتافتند و مابقی دست از ادبه و آلاچیقهای خود برداشته فرار کردند چنانکه کسی در یورنت و اوبه باقی نماند و آن صفحات تا سافت کلی خالی از ترکمان و امن و امان گردید و انبار از غله و حبوبات آنها نصیب قشون گردیده و اردو از آنجا حرکت کرده به نزدیکی جنگل پیش آمده اردو زدند که بجهة آب و علف و هیمه برای قشون بد نگذرد و امید هست که نظم و امنیت درست در آنجا قرار بگیرد

سمنان

از غرایبی که در روزنامه آنجا نوشته‌اند این است که یک نفر سرباز سمنانی بهزار جریب رفته بوده است که بجهة عروسی خود برنج بیاورد بعد از رسیدن به سمنان ناخوش شده و روز سیم ناخوشی او طبیبی دوائی تجویز کرده بود کاسهٔ دوا را آورده بودند و هر قدر اصرار کرده بودند نخورده بود بعد از اصرار زیاد گفته بود که من این دوا را نخواهم خورد مگر اینکه نامزد من بیاید و این دوا را او بدهد و از دست او بخورم نامزدش را خبر کردند بجهة صحت او راضی شده بر سر بالین وی آمده کاسه دوا را بدست گرفته و او را تکلیف بخوردن نموده بود بیمار نامزد خود را که دید کاسه دوا را از دست او گرفته و نگاهی بروی او کرده بود دوا را خورده بعد از آن گفته بود که میخواستم جان تسلیم کنم و منظورم این بود که تو بر بالینم حاضر باشی الحال دیگر وقت مردن است خداحافظ این بگفت و در برابر محبوب خود جان داده و زندگی را بدرود کرد حظار مجلس ازین الم بسیار تأسف خورده و متأثر گردیدند

و هم در روزنامه سمنان نوشته‌اند که بتاریخ سیم ذیحجة‌الحرام ضعیفه‌ای در محله‌ای از محلات سمنان وضع حمل نموده پسری از او بوجود آمده که یک سر داشته و دو دهان و دو دماغ و دو گوش و سه چشم بعضی میگویند که بجهة اینکه این نوع مولود را میمون نمیدانند و شوم میشمارند کشته‌اند و بعضی میگویند که بعد از سه روز خودش مرده است

احوالات متفرقه

در یکی از روزنامه‌های لندن پای‌تخت مملکت انگلیس نوشته‌اند که عمارت بلور را که نفایس و صنایع و اجناس هر ولایتی را در آنجا جمع کرده بودند قرار شده بود که در روز شنبه پانزدهم ماه ذیحجه درهای او بسته شود و اعلام کرده بودند که هر کس اجناس در آنجا گذاشته بیاید مال خود را ببرد اما معلوم نبود که خود آنعمارترا بعد از خالی کردن بر هم بزنند یا نه