گرفته شده و سی نفر آنها به انبار سپرده شده و یک نفر که در کاروانسرای اتابکیه دزدی کرده بود حکم شد که هزار تازیانه زدند و بعد از آن مهار نموده در معابر و بازارها گردانده و از شهر اخراج کرده بیرون نمودند
ضعیفه دلاکه که جعبهٔ جواهر از حرمخانه دزدیده بود و بتوسط عالیجاه محمود خان کلانتر پیدا شد از حرمخانه دیگر نیز که سارقهٔ مزبوره بآنجا سابقه داشته سیاهه بعضی اسباب بنزد کلانتر فرستادند که از زن مزبوره مطالبه نماید مشارالیه بمطالبه این اسباب و گل الماسی که از جعبه سابق مانده بود او را تهدید نموده بدون اذیت بود از سی روز یک جلد کتاب اخلاقالمحسنین خط میرعماد و یک قلمدان کار آقا صادق با دوات مرصع و یک رشتهٔ ِطلا مال سر اسب مزبور بروز داده کتاب و قلمدان از او دریافت شد و در کار مطالبه رشمه و غیره میباشند و این اسباب پنجسال پیش ازین سرقت شده
سایر ولایات
در مازندران امسال بسبب نیامدن باران مردم بسیار مضطرب بودند بطوریکه دست از زراعت برداشته بودهاند لکن در اواخر ماه شعبان بحمدالله بارانی آمده است که رفع اضطراب رعایای آنجا گردیده و امیدواری بهم رساندهاند
در روزنامهٔ مازندران نوشتهاند که از دهات علیآباد شخصی بجهت آوردن هیزم تبر برداشته و به جنگل رفته بوده تا دو روز پیدا نشده بعد از دو روز که کسانش به تجسس او بجنگل رفتهاند او را در جنگل یافتهاند که تبر را در زیر سر خود گذاشته و شال کمر خود را نیز حلقه کرده و بر روی تبر گذاشته و سر بر روی آنها نهاده چنانکه شخصی بخوابد خوابیده است نزدیک که رفتهاند او را مرده یافتهاند و جانورها نیز مطلقا باو نزدیک نرفته بودهاند و آثار اذیت جانور در بدن او هیچ نبوده است و سبب فوت او معلوم نشده
مرگ مفاجات امسال در بعضی جایها زیاد شده است از جمله اشرف سلطان لاریجانی و یک نفر دختر دیگر بمرگ مفاجات بدون ناخوشی و مرضی دیگر در لاریجان وفات یافتهاند
ملا اسمعیل نامی مازندرانی در یکی از قراء لاهیجان در خانهٔ ملا علی نام معلم اطفال بوده است صاحبخانه بجهت دریافت وجه طلبی او را بقریهٔ دیگر روانه نموده معلم مذکور در حضور جمعی چاقوئی از جیب خود بیرون آورده خواسته است گلوی خود را ببرد کسانی که در آنجا بودهاند از او ممانعت نموده و دستش را گرفته بخانهٔ ملا علی آوردهاند و سبب این حرکت را هر چه آز او جویا شدهاند حرفی نزده است مردم احتمال دادهاند که شاید بدختر ملا علی میل بهمرسانده باشد ملا علی گفته بوده است که اگر بخواهی دختر خود را بتو میدهم باز هم جوابی نداده بوده و شب که همه خوابیده بودهاند و چاقو و کاردی در نزد معلم مزبور نگذاشته بودهاند نصف شب برخواسته و دا داسی که درخت با او میاندازند پیدا کرده و حلق خود را بریده است و خون بسیاری از او جاری شده و قریب بهلاکت بوده در آن بین فریادی زده صاحبخانه مطلع گردیده است که آخوند معلم سر خود را بردیه همان شبانه آدم بنزد میرزا محمد علی خان حاکم لاهیجان فرستاده عالیجاه مشارالیه صبح دو نفر جراح روانه نموده و حلق او را بخیه زدهاند پانزده بخیه خورده و دو روز او را همانجا متوجه بودهاند و بعد از آن او را به لاهیجان آوردهاند همینکه فیالجمله بهوش آمده