برگه:Rvznamh vghaye atfaghyh-shmarh hay 1 ta 35.pdf/۱۶۰

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
 

سایر ولایات

خراسان اردوی نواب حسام‌السلطنه از قراریکه نوشته‌اند در دویم ماه رمضان‌المبارک با قشون کلی به کال یاقوت رفت‌اند و از آنجا برای تنبیه طایفهٔ ضاله ترکمانیه عزیمت داشته‌اند که بروند

از نظم اردوی نواب حسام‌السلطنه تعریف نوشته‌اند از جمله یک نفر سرباز نوشته بودند که بفالیزی رفته بوده است او را گرفته آورده‌اند و نواب شاهزاده او را تنبیه کامل نموده‌اند و احدی قدرت جوی بی‌حسابی ندارد

عالیجاه شیخعلی بان سرهنگ فوج خلج که با فوج در خراسان است از قراریکه نوشته بوده یک نفر از سربازهای او مدتی نایاب بوده و نمیدانسته‌اند که بکجا رفته بعد از چندی که پیدا شده از او جویا شده‌اند که در کجا بودی گفته است که فرارا بخانه خود در خلجستان رفته بودم و سه شب در آنجا پنهان بودم بعد از آن اهل آبادی خبر شدند جمعیتی کردند که میباید در اینجا نمانی و تا کسی خبردار نشده است خود را زود بفوج برسانی و الا ترا حکما گرفته بنزد اولیای دولت علیه میفرستیم و مورد مؤاخذه و سیاست خواهی شد خرجی او را هم باو داده‌اند و سرباز مزبور با اینکه یک ماه را پیاده رفته بوده است جرئت ماندن زیاده از سه شب در خانهٔ خود نکرده و به ارض اقدس مشهد معاودت نموده

از قراریکه در روزنامهٔ خراسان نوشته بودند یار محمد خان ظهیرالدوله یک شبانه روز در سبزار ناخوش شده و فوت گردیده و پسرش سید محمد خان در جای او متمکن گردیده و عریضه و مطالب خود را خدمت نواب حسام‌السلطنه صاحب اختیار خراسان فرستاده است که بعرض امنای دولت علیه برسانند

زواری از ارض اقدس خراسان به عراق می‌آمده‌اند و محمد باقر بیک نامی غلام چاپار همراه زوار مزبور بوده است از طایفهٔ شاهسون در بین راه منزل میاندشت بقدر هفتاد نفر سواره ترکمان بر سر زوار ریخته بوده‌اند محمد باقر بیک غلام چاپار جلو سوار را گرفته تفنگی بآنها انداخته است و تیر گلوله بسرکرده ترکمانان خورده بر سر او جمع شده‌اند دو نفر پیاده از زوار که قدری عقب مانده بودند سواران ترکمان میروند که آنها را پیاده اسیر نمایند چاپار مزبور بسر آنها تاخته یک تیر خالی کرده یکی از پیادگان را بترک اسب کشیده به زوار رسانده و بر کشته تیری دیگر خالی کرده و پیادهٔ دیگر را نیز بترک کشیده و به زوار رسانده کمال رشادت و جلادت را بعمل آورده و ترکمانها نتوانسته‌اند به زوار آسیبی برسانند و برگشته‌اند و همه اهل زوار استشهاد او را مهر نموده و نوشته‌اند که اگر او نبود ترکمانان زوار را میبردند

زوار که از خراسان آمده‌اند مذکور داشتند که پیاده‌ای از اهل اصفهان دست و پایش آبله داشته و خورجینی در دوش گرفته بوده و میرفته است شخصی زوار از راه ترحم و ثواب خورجین او را بروی قاطر انداخته و خود او را هم سوار کرده بمنزل رسانده بوده و پیادهٔ مزبور در عوض این نیکوئی شب قاطر او را از منزل برداشته و گریخته است صاحب قاطر در شهر مشهد مقدس جویا شده مطلب بیک نامی که از نوکرهای مرحوم میرزا موسی خان متولی باشی بوده و الان قاپوچه باشی سرکار فیض آثار است ترکیب پیاده دزد را از صاحب خاطر و سایرین پرسیده و مشخص نموده همان ساعت در میان جمعیتی که در صحن متبرکه بوده‌اند شخصی را نشان میدهد و میگوید گویا دزد شما همان شخص باشد او را صدا میزنند معلوم میشود که همان دزد بوده و تقییر لباس نموده و قاطر را بچهار تومان فروخته بوده و الآن در حبس مشهد است