برگه:Rvznamh vghaye atfaghyh-shmarh hay 1 ta 35.pdf/۱۹۷

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
 

زیاد کرده بود در سمت جنوب فرنگستان در روی تاک انگور زده و پژمرده نموده که هم برگش خشکیده و هم انگورش لکه‌دار شده و چونکه شغل اهل این سمت کلا عمل آوردن انگور است گمان داشتند که به بعضی رعایای آنجا بسیار بد بگذرد

احوالات متفرقه

بعد از آنکه دولت انگلیس سیاههای جزایر هند الغربی را که جزایر خط استوا مینامند آزاد کرده بودند صاحبان املاک جزایر مزبور بجهة اینکه کسی نداشتند که زمین را زراعت نماید ضرر زیاد خورده بودند ضارعین این جزیره کلا غلام و کنیز سیاه بودند بعد از آنکه آزاد شدند از راه تنبلی کار نکردند و زمین بایر و بی‌زراعت ماند درین سالها چند هزار نفر از اهل هند بآنجا رفته و مشغول عمله‌گی و زراعت در آن جزایر شده‌اند بعضی از آنها درین روزها بسمت هند از راه ولایت انگلیس برگشته‌اند و بسیار صاحب چیز شده‌اند حتی میگویند بعضی تا دویست تومان پول ایران همراه خود بهندوستان آورده‌اند هوای جزیره مزبور چونکه نزدیک خط استوا واقع است بشدتی گرم است که اهل فرنگستان نمیتوانند در آنجا کار بکنند حال از هند و چین و سایر ولایات آن سمت بآنجاها میروند و چون اصل وطن این اشخاص گرم است باین جهت طاقت هوای گرم آنجا را خوب دارند

در مملکت اسپانیول در حضور والدهٔ پادشاه و خوانین و خلق حیوانات جنگلی آورده و بجنگ انداخته‌اند اول گرگی آورده و چند سگ با او بجنگ انداخته‌اند سگها چنان غالب شدند که گرگ را نزدیک بود بکشند بعد از آن گرگ را بیرون کشیدند و یک کفتار آورده و چهار سگ را با او بجنگ انداختند بعد از آن یک خرس بمیدان آوردند و سیزده سگ با او بجنگ انداختند سگها وقتی که نزدیک رفتند خرس یکی را به بغل گرفته چنان فشار داد که استخوان او خورد گردید و سگها نتوانستند بخرس کاری بکنند و در آخر یک گاو بزرگ پر زور بمیدان آورده و با شیر بجنگ انداختند شیر تا گاو را دید بروی او جسته گاو با شاخ زد اما شیر ماند وقتیکه گاو از دهن شیر خلاص شد برگشته بروی شیر حمله آورد و چنان شاخ زد که نزدیک بود شیر کشته بشود شیربانان آمده شیر را بیرون کشیدند اما قریب بهلاکت بود و لابدا او را کشتند

در یکی از روزنامه‌های انگلیس که تیمز مینامند نوشته‌اند که در شهر اصمیر بعضی از دزدان آن اطراف قونسول دولت هالند را که در باغی نزدیک بشهر با چند نفر اطفال خود گشت میکرد ناگاه آمده گرفتند و بکوه بردند با اطفالش و تا پنجاه هزار قروش که یکهزار تومان پول ایران میشود از متعلقان نگرفتند او را سر ندادند و بعد از آنکه تنخواه بدزدان رسید او را با اطفالش رها کردند و بشهر آمد

در فرنگستان چونکه حالا مردم به کالسکه بخار سفر میکنند از بسکه تندرو است گاهگاه کالسکه‌ها بیکدیگر خورده شکسته میشوند و مردمی که در آنها نشسته‌اند کشته و زخمدار میگردند درین روزها شخصی تاجر در ولایت انگلیس از بر همخوردن کالسکه‌های مزبور کشته شده است زن این شخص صاحبان راه‌آهن و کالسکه را بعدالت‌خانه کشیده است و ادعای بیست هزار تومان عوض خون شوهرش را کرده است بعد از تحقیق زیاد چونکه فهمیدند و معلوم شد که بر همخوردن کالسکه‌ها از سهل‌انگاری و غفلت عمله‌جات صاحبان کالسکه‌ها بوده اهل عدالت‌خانه حکم کردند