یک کشتی دیکر که نام او غزال بود نزدیک بدهن رودخانه طمس در شبی که طوفان زیاد شده بود بر یک نشست چنان غرق شد که از کشتی و آدمهای او هیچ یک نشانی پیدا نشد مکر پارچههای تخته کشتی و بعضی از کاغذها که بروی آب متفرق شده بود و امواج بکناره آورده بود بعد از چند روز دیکر جستند و از آنها معلوم کردند که کشتی مزبور است که در تابستان کذشته از مملکت استرالیا روانه شده بود که بولایت انکلیس مراجعت نماید و در طوفان دریا در کنار مملکت انکلیس بریک نشسته غرق شده است
شخصی از اهل فرانسه از بوکرست میآمد که باصمیر برود وقتی که باسلامبول رسید میخواست که بکشتی سوار شده از راه دریا باصمیر برود اتفاقا در آن روز طوفان شدید شده و کشتیها بیکدیگر خورده و بسیاری از زورقهای کوچک که نزدیک بکشتیها بودند بجهة تلاطم امواج مغشوش شدند و آنشخص درین بین نبردبانی رسید که سوار کشتی بزرک بشود کم مانده بود که بدریا بایفتد کیسه که هزار و ششصد تومان پول در میانش بود از ترس از دستش بدریا افتاد و بدو دست بنبردبان چسبید بعد از ان غواص بمیان آب انداختند که شاید کیسه پول را بیرون بیاورد و غواص رفته و کیسه را پیدا نکرد لکن توبهای بسیار از برنج در ته آب دید و حالا بنا کذاشتهاند که روزها ازین توپها بیرون میآورند و به توپخانه میبرند و کسی نمیداند که در چه ایّام این توبها بدریا افتادهاند مکر اینقدر میدانند که صد و بیست سال قبل ازین کشتی جنکی عثمانلو در آنجا غرق شده است کمان میکنند که این توبها که حالا پیدا شده است از کشتی مزبوره بوده
در یکی از روزنامهای فرانسه که در شهر مرسیلز چاپ زدهاند نوشتهاند که شخصی است چوپان نزدیک بآن شهر که یکصد و چهار سال عمر دارد پسری دارد هشتاد ساله و آنهم پسری دارد چهلساله و آن چهلساله هم دختری دارد بیست پنجساله و دختر مزبوره چهار سال قبل ازین شوهر کرده و حالا طفلی دارد سهساله و این پنج پشت همه با کمال توانائی و صحّت بدن میباشند و آنکه صد و چهار سال دارد مانند مزدوره رعیّت کارکن روزی چهار مرتبه غذا میخورد و کاهی که سن خود را فراموش میکند با دخترهای جوان خوشکِل آن اطراف مزاح و شوخی مینماید و جای خنده است در وقتی که پسر هشتاد سالهٔ خود متغیر میشود و میکوید ای پسر تو جاهلی و عقلت ناقص است هنوز کامل نشده ساکت باش
فی یوم جمعه پنج شهر ربیعالثانی سنه ۱۲۶۷