در تاریخ هفتُم ماه جمادیالاوّل آتش بمیان مشورتخانهٔ برلین پایتخت پروُسیّه اُفتاده ابتدای آتش سه ساعت از شب رفته بُوده است و هیچکس نمیداند که آتش از کُجا بعمارت مزبُور اُفتاده کمان میکنند که یکی از لُولهای بخار ذُغال سنکی که در فرنکستان عوض چراغ میسوزانند ترکیده و بُخار میان اُطاق بیرُون رفته و آتش کرفته است و مشورتخانه مزبور سوخته است و در آنوقت باد شدّت نداشته است و الّا عمارت ولیعهد آن مملکت و سایر عمارات بُزرک که در آن نزدیکیها بودند همکی میسوختند
وزرای پاپای روُمه بنا دارند که قشون از اهل دُوَلِ خارجه بجهة پاپا بکیرند که قُشون آنولایت اکثرشان از اهل دُوَل خارجه باشند و از خود آنولایت نباشند و از ولایات اسپانیول و انکلیس و سویس قشون خواهند کرفت سوار و توپخانه باید کُلاً از اهل خارجه باشند امّا نظام پیاده واژه ناخوانا از اهل رومه میکیرند و سایر از اهل دول خارجه باید باشند و میکویند که اکر این قرار بشود خرج دولت رومه کمتر خواهد شد بلکه نزدیک بیک کرور در سال اخراجاتشان تفاوت کرده کمتر از مخارج سابق خواهد شد
در میان اجناسی که بجهة تماشاخانه بعمارت بلُور بیرون شهر لندن فرستادهاند شخصی تُفنکی ساخته و بآنجا فرستاده است که قدش دو کره چیزی کمتر است و وزنش نیز دو مثقال کمتر است تفنک چاشنیدار یک لوله است و چقماقش بطرح تازه که در تفنکهای بزرک این ایّام میسازند ساخته شده و پر میکنند و میاندازند و قنداق او هم از چوب چیت است و لولهاش از مفتول پیچیده ساخته شُده و همهٔ اسبابش خُوب دُرُست شده آنکه در ساختنش از همه مشکلتر مینماید چقماق اوست چونکه چقماق تفنک پانزده پارچه است بعضی از پارچهای این چماق چنان کوچک و ریزه ساخته شده که تماشای آن بی ذرّهبین مشکل است و دیده نمیشود تفنک ساختن در دست چند نفر صنعتکاران جداکانه است اما این تفنک را با همهٔ اسبابش یکنفر ساخته که اسم او کرفیس است و در یکی از قصبههای انکلیس که وَنَزْبَرِی مینمامند ساکن میباشد
در ایّام ناخوشی وبا اهل هفت جزایر یونان که در حمایت دولت انکلیساند بسیار متضرر شدهاند از اینجهة که زیاد مردُم فوت شده و ناخوش شدهاند و مالشان تلف شده است خصوص در جزیرهٔ سَفَلُونِیَهْ که مُدّتی است ناخوشی وبا از آنجا رفع شده است امّا رعایای آنجا چنان بیچیز شده و از کار افتادهاند که بسیار سختی و کرسنکی میکشند و بجهة رفع تنکدستی و پریشانی آنها از سایر جزایر آنجا پول جمع کرده و بجزیرهٔ مزبور فرستادهاند و چونکه کفایت نکرده است بنا دارند که از ولایت انکلیس نیز تنخواهی جمع کرده بجهة آنها روانه نمایند و خُود پادشاه انکلیس و پِرنسْ اَلْبِط اوّل درین کار خیر و ثواب بجهة رعیّت خلق اقدام کرده و پول زیاد دادهاند و خوانین و سایر اهل انکلیس هم پول خواهند داد
در روزنامهٔ جریدةالحوادث که در اسلامبول بترکی چاپ میزنند نوشتهاند که پادشاه پروسیّه بجهة امپراطور روسیّه یک قطعه نشان مُرصّع فرستاده است که یک ملیون ریال که نزدیک بیک کرور پول ایران است قیمت نشان مزبور است و دو دانه سنک الماس در میانش نصب بوده که دویست هزار ریال که قریب بصد هزار تومان پول ایرانست قیمت آن سنکهاست
و هم در جریدةالحوادث از عجایب اتفاقات نوشتهاند که یازده سال قبل ازین بجهة تشریح و تشخیص طبایع انسانی طبیعی فوست نام نمسهای در شهر استوردغاز از دیوانیان آنجا مستدعی شده بوده است که هر چه از مقصّرین را که بدار میآویخته و سیاست میکردهاند جسد او را