برگه:Rvznamh vghaye atfaghyh-shmarh hay 1 ta 35.pdf/۹۹

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
نُمرهٔ ۱۷

سایر ولایات

از قراریکه در روزنامه اصفهان نوشته بودند در روز بیست و یکم جمادی‌الثّانی زوجهٔ استاد اسماعیل نام نجّار عمارات دیوانی فوت شده و در امامزاده احمد مجلس فاتحه‌خوانی داشته‌اند ناکاه طاق اطاق یکمرتبه بر سر جمعیت خراب شده ولی از تفضُّل خدائی کسی تلف نشده مکر یک نفر کوُدک بسنّ هشت نه ساله در زیر آوار مانده فًوْت شده

هم در روزنامهٔ اصفهان نوشته‌اند که در محلّهٔ بیدآباد شبی مجلس شُرب و هرزکی بوده است و در روی مهتابی نشسته بوده‌اند سه ساعت از شب کذشته یک نفر شاکرد قصّابی در میان آن میان بوده است بر میخیزد برود شخصی دیکر مانع او شده و دستی بسینه‌اش زده که عقب برود از مهتابی پایین افتاده و فی‌الفور مُرده است کدخدای محلّه خبردار شده همکی اهل مجلس را کرفته بنزد عالیجاه چراغعلی خان برده و عالیجاه مشارالیه تنبیه بلیغی بجمیع آنها نموُده و در حبس دارد تا بعد ازین قاتل بر حسب شرعمطاع قصاص شود

نوّاب نصرة‌الدوله فیروز میرزا صاحب‌اختیار فارس از بندر ابوشهر بشیراز معاودت نموده‌اند از قراریکه نوشته بودند در شیراز باز امسال هم ملخ‌خوارکی بهم رسیده است لکن از تفضّلات الهی مُرغ سفید بسیاری بهم رسیده که دیده‌اند ملخ را بسیار می‌کشد و تلف می‌کند و از قراریکه نوشته‌اند امیدواری هست که این مرغهای سفید امسال ملخ را تمام کنند و رفع این سانحه از آن مملکت بشود

از خوارق عادت که بمعجزهٔ حضرت معصومه علیها و علی آبائها‌ المعصومین الف ‌الثناء و التّحیه دلالت دارد این است که در روزنامهٔ قُم نوشته بوُدند که در روز اوّل ماه رجب طرف عصر یکساعت بغروُب مانده از بالای قبّه روضه مُنوّره سفیدی روشن‌مانند نور مُتجلّی بود به نوعی که در روز روشن با شعاع افتاب شعاع او نمایان و بطرف آسمان متصاعد بود و تا مد نظر میدید این نور نمایان بوُد

علی آقای شکاک که از جُملهٔ اشرار ولایت ارومی بود و در صوما مقام داشت و بواسطهٔ ارتکاب هرزکی و دزدی و شرارت اوُ اَمر آن سرحد منتظم نبود و مُدّتی بود که حُکّام ارومی بهر نحو که میخواستند او را یا بی‌نزاع و مفسده به ارومی بیاورند یا شرارت و هرزکی او در آن سرحد موقوف بشود نه بدست می‌امد و نه شرارتش موقوف می‌شُد و نواب مصطفی قلی میرزا حاکم ارومی نیز درین اوقات بر حسب امر اُوْلیای دولت قاهره به استمالت و خوشی هر چه نوشته و آدم فرستاد که به اُرومی آمده قراری در کارش کذاشته شود که امر آن سرحد مختل و فاسد نباشد چاره‌پذیر نشد بعد یکدسته سرباز و یک نفر سلطان فرستادند که شاید بی منازعه و محاربه بیاید نیامده بلکه جمعیّتی از عشیرت خود جمع‌آوری کرده بنای محاربه و مقابله کذاشت و در مقابله دو نفر هم از سربازان کشته شدند عالیجاه عسکرخان بمُجرّد استماع این خبر یکفوج افشار را با صد و پنجاه نفر سواره برداشته رفته او را محصور نمود حصانت قلعه با جلاوت قشون دوامی نکرده خود و اتباعش را باالتّمام دستکیر نمودند چند نفر را که قاتل آن دو نفر سرباز و شریرتر از سایرین بوده‌اند نواب مصطفی قلی میرزا حکم بقتل آنها نموده بسزای خود رساندند و علی‌اقا را با ده نفر از اتباعش بفوج جدید افشار سپرده برکاب همایون روانه ساختند

در روزنامه تبریز نوشته‌اند در مراغه سیدی از اهل عراق صفحهٔ آهنی را با اجزاء خارجه چنان ترتیب کرده که تیر باو کار نمیکند و کلوله بمحض خوردن باو از یکدیکر پاشیده بزمین میریزد و مُدّعی این است که از همین اجزا زره میسازد که کلوله باو کار نکند نوّاب حشمت‌الدّوله او را به تبریز خواسته‌اند که از عمل او استحضار حاصل نمایند و غیر ازین هم میکویند صنایع غریبه بسیار دارد