نورالدین محمد بن محمد العوفی البخاری در کتاب لبابالالباب مینویسد:
«الصدر الاجل بهاءالدین محمد بن علی السمرقندی الکاتب، سوار مرکب بلاغت و سالار موکب فصاحت است، مدتی صاحب دیوان انشاء قلج طمغاج خان بود و اکابر آن زمان از بحار فضائل او مغترف و به تقدم و پیشوائی وی معترف بودند. سندبادنامه را بحلیت عبارت تزیینی دادست و آن عروس زیبا را مشاطهٔ قریحت او بخوبترین دستی بر آورده؛ رسالهٔ «اعراض الریاسة فی اغراض السیاسة» از منشئات اوست، بحری زاخر موجش جواهر فاخر، از ابتدای دولت جمشید ملک تا بعهد سلطنت مخدوم خود لطائف کلام جملگی ملوک بیاورده است و آنرا شرحی زیبا بعبارتی دلربا داده؛ و کتاب «سمع الظهیر فی جمع الظفیر» هم تألیف اوست و آن روضه است از ریاض جنان و بستان انوار و ازهارش راحت جان.»
این داستان، که بسبک روان و بیپیرایهٔ سدهٔ چهارم و پنجم تحریر شده، یکی از نوادر کتب ادبی زبان پارسی است که از حسن اتفاق در توفان[۱] عالمگیر و آتش جهانسوز فتنهٔ مغول سالم مانده و از نمونههای بسیار خوب نثر پارسی است.
نسخ سندبادنامه گویا از همان روزگار خواجه بهاءالدین محمد ظهیری کمیاب بوده است. شادروان محمد قزوینی در همهٔ کتابخانههای معروف که فهرست آنها بطبع رسیده فقط یک نسخه در بریتیش میوزیوم British Moseum در لندن یافته است[۲].
چند سال پیش درصدد چاپ این کتاب سودمند از روی نسخهای که مرحوم قزوینی برای خود نویسانیده است بر آمده و از همت سستیناپذیر آقای محمد رمضانی دارندهٔ کلالهٔ خاور استمداد کردیم، چون شنیده شد که دو نسخه هم از سندبادنامه در کتابخانههای ترکیه موجود و بتصحیح فاضل معاصر احمد آتش در استانبول تحت طبع است (شاخ گل هر جا که میروید گل است) دست نگاهداشتیم که از پس نقاب اختفا بیرون بیاید.