برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۱۷۴

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

آن، و روابط روح با بدن، و تأثیرات آنها به یکدیگر. و این علم امروز در نزد حکمای مغرب پهنائی عجیب یافته است، و میتوان گفت که پس از ارسطو اول کسی که از راه علمی وارد این مباحث شده دکارت است. ولیکن ما برای احتراز از طول کلام از بیان آن خودداری می‌کنیم و به اشاراتی از اخلاقیات دکارت اکتفا می‌نمائیم.

دکارت انسان را فاعل مختار می‌داند. به این معنی: که اراده‌اش آزاد، و دارای اختیار است. اما این آزادی و اختیار نه آنچنان است که ارادهٔ خود را بیشرط بر هر چیز تعلق دهد، یا اینکه به هر امر اراده کند انجام بگیرد، بلکه مقصود این است که ارادهٔ انسان قاسر و مانعی ندارد، ولیکن البته به ترجیح بی‌مرجح انسان مختار است نمی‌گراید، و برای اختیارات خود دواعی دارد، و همواره می‌خواهد نیکی و صلاح را برگزیند، و از بدی بپرهیزد. و این قید منافی آزادی نیست. و بی طرف بودن ارادهٔ انسان را اختیار نمی‌توان گفت، بلکه عین سرگردانی است. پس: انسان مختار است، اما البته در هر مورد آنچه را صواب میداند اختیار می‌کند، و طرف حق را می‌گیرد، مگر این که به اشتباه افتد، از آن رو که فهمش کوتاه است. و در همه حال درک حقیقت نمی‌کند، زیرا که میان ارادهٔ انسان و مشیت الهی این تفاوت هست که خداوند حق را ایجاد می‌کند و مقرر می‌دارد، و انسان موجد حق نیست بلکه باید آن را تشخیص کند و پیروی نماید.

و نیز باید درنظر داشت: که اگر ارادهٔ انسان آزاد و نامحدود است، قدرتش نامحدود نیست؛ ولیکن قدرت خداوند حد ندارد، و آنچه مقدر کرده محتوم است؛ اما از طرف دیگر: چون خداوند وجود کامل تسلیم و رضا است، البته کاملا مهربان است. پس: آنچه به ما میرسد در خیر و صلاح ما است. اگرچه ظاهراً با رنج و غم همراه باشد. پس نخستین دستور اخلاقی باید تسلیم و رضا در مقابل خواست خداوند باشد.

–۱۶۵–