برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۳۰۱

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

خداوند علت همهٔ موجودات و مؤثرات است، و هیچ وجودی و مؤثری جز به طفیل وجود او موجود نمی‌شود، اما علیت او بر سبیل تعدی نیست[۱] یعنی: چیزی خارج از وجود خود ایجاد نکرده، و علت بیرون از معلول نیست و امری درونی است[۲].

هر موجود و مؤثری برحسب وجوب و اقتضای ذات باری است، یعنی وجودش واجب بوده که موجود شده است، و جز به وجهی و به ترتیبی که موجود شده ممکن نبوده است موجود بشود، زیرا چون معلول ذات کامل است، پس: به کاملترین وجهی موجود است، و از ذات کامل جز امر کامل صادر نمی‌شود

حاصل اینکه: خداوند جوهر جهان و جنبهٔ جاویدی جهان است، و منبع و مجمع و منشأ موجودات است، و اسپینوزا حیثیت انشاء کننده و آفریدگاری او را به اصطلاحی خوانده است که آن را «ذات ذات سازنده»[۳] ترجمه می‌کنیم در مقابل موجودات که آثار وجود او هستند و آنها را «ذات ذات ساخته»[۴] می‌خواند.

اینست خلاصهٔ بیان اسپینوزا دربارهٔ ذات واجب‌الوجود که در بخش نخستین از کتاب موسوم به علم اخلاق آورده، و حاصلش اینست که خداوند وجودی است یگانه، و واجب و قائم به ذات و لایتغیر و جاوید و نامحدود مطلق، و دارای صفات بیشمار، نامحدود، و او به تنهائی جوهر است، و موجودات دیگر از جسمانی و غیر جسمانی همه اعراض و حالات او و قائم به ذات او هستند و به اقتضای ذات او بوجود آمده‌اند و از او جدا نیستند. و او به تنهائی فاعل مختار است؛ اما نه به این معنی که هوس می‌کند، بلکه به این معنی که فقط به اقتضای ذات خود عالم را موجود کرده، و برای این امر موجب و ملزمی نداشته است، و موجودات جز اینکه هستند نمی‌توانند باشند و جریان امور بر حسب نظامی است که به اقتضای ذات کامل‌الصفات‌واجب مقرر


  1. به اصطلاح فرانسه Cause Transitve نیست
  2. Cause immanente
  3. Nature naturante
  4. Nature natureé
–۴۶–