برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۳۴۷

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

نقص و کمال جوهرها به همین است که هرچه ادراکات نهانی آنها کمتر و ادراکات آشکارشان بیشتر باشد، یعنی هرچه نظرگاه جوهر از کلیهٔ جهان گشاده‌تر باشد. نمایندگیش نسبت به جهان روشن‌تر و به کمال نزدیکتر است. خلاصه: علت غائی کمال در جوهر فرد محرک «شوق»[۱] است که در جنبهٔ روحانی مایهٔ علم و فکر و تعقل، و در جنبهٔ جسمانی علت فاعلی حرکات می‌شود که آن سبب ظهور حوادث است.

در باب حرکت و سکون هم خلاصهٔ بیان لایبنیتس اینست: که حرکت نیز به خلاف عقیدهٔ دکارت مانند زمان و مکان بی‌حقیقت و مخلوق ذهن انسان است، نظر به تغییر مناسبت اجسام با یکدیگر، حقیقت همان نیرو است که دوام او مظهرش حرکت است، و سکون مطلق هم در کار نیست چه: نظر به اینکه طفره محال است، ممکن نیست جسم از سکون دفعتاً به حرکت آید پس: چون نیرو هیچگاه از جوهر منفک نمی‌شود، سکون امری ظاهری است، یعنی حرکتی بی‌نهایت خرد و نامحسوس است. و از این بیان برمی‌آید که آنچه مقدارش در جهان ثابت و معین است، آن سان که دکارت گمان برده بود حرکت نیست، بلکه نیرو است که هرجا کاسته شود البته جای دیگر افزون شده است، و در واقع تغییر جهت داده است.

توجه لایبنیتس به اینکه حقیقت وجود نیرو است، و آنچه در عالم ثابت است همانست، و همهٔ موجودات و حوادت و احوال، چه در محسوسات، و چه در معقولات نمایش او می‌باشند به ضمیمهٔ اختراع او در محاسبهٔ مقادیر بی‌نهایت خرد، که تأثیرش در فلسفهٔ لایبنیتس محسوس است، از بزرگترین غنیمتهائی است که برای فکر نوع بشر دست داده است، و امروز بنیاد و مدار علم و حکمت می‌باشد و نتایج سترک از آن به دست آمده است، و فهم درست آن موکول به اینست که شخص در علوم ریاضی


  1. این شوق یا خواهش را لایبنیتس Appétition می‌خواند و بضمیمهٔ ادراک Perception صفت اصلی جوهر فرد می‌داند.
–۹۲–