برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۳۶

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

نباید خوار بشمارند و شکنجه و آزار کنند[۱] بهترین دولتها آنست که بهترین مردم حکومت کنند، حاکم حکیم باشد، یا حکیم حاکم شود، و بر همین قیاس، اما در تطبیق فروع و تشکیلات هیئت اجتماعیه بر اصول مزبور، باز افلاطون امور واقع را پیشنهاد خود نساخته و به تخیلات و نظریات پرداخته است، همچنان که در حکمت جزئیات و اشخاص را بی‌حقیقت و اهمیت شمرده و کلیات را حقیقی پنداشته است. در سیاست هم افراد مردم را مورد اعتنا ندانسته و هیئت اجتماعیه را اصل انگاشته است، افراد که متکثرند در نظر او هیچند، و منظور جماعت است که واحد است و به عقیدهٔ او هیئت اجتماعیه وقتی کمال خواهد یافت که افراد از اموال و سایر متعلقات شخصی صرفنظر نموده به اشتراک زندگانی کنند، و هیئت خانواده واختصاص زن و فرزند هم در میان نباشد. و همچنان که هر آدمی سه جزء دارد، جماعت نیز سه طبقه است، اول اولیای امور که قوهٔ عاقله‌اند و در جماعت حکم سر را دارند، دوم سپاهیان که حافظ و نگهبان قوهٔ غضبیه و به منزلهٔ سینه‌اند، سوم پیشه‌وران از ارباب صناعت و زراعت که وسیلهٔ رفع حوائج مادی و مانند شکم می‌باشند، و همهٔ این طبقات باید برای جمعیت کار کنند و در تحت نظر و ادارهٔ دولت که مظهر جماعت است باشند.

این عقاید را افلاطون در رساله‌ای بیان کرده که از مهمترین آثار او شمرده شده و نزد ما معروف به رسالهٔ سیاست است، و اروپائیان آن را امور «جمهور»[۲] خوانده‌اند. اصول حکمت افلاطون در آن رساله مضبوط است، اما ظاهر است که آنچه در باب سیاست نگاشته مرام و آرزو بوده، و آن نظریات را عملی نپنداشته است، چنانچه در اواخر عمر رساله‌ای دیگر موسوم به «نوامیس»[۳] نوشته و به عمل نزدیکتر شده


  1. یونانیان مانند اکثر ملل باستان خود را افضل اقوام میدانستند و همچنانکه عرب مردم دیگر را عجم یعنی گنگ می‌خواندند یونانیان هم دیگران را بربر Barbare می‌نامیدند که امروز در زبانهای اروپائی تقریباً به معنی وحشی است و بنابراین بنده‌گرفتن خارجیان را روا می‌داشتند و زحمات زندگی خود را بر دوش آنها می‌گذاشتند.
  2. La République
  3. Les lois
–۲۷–