برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۴۶۰

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

اصول وقواعدی نیز هست که هم ترکیبی وهم قبلی است ؛ مانندقاعدة رابطه علت و معلول .

در فلسفه اولی موضوعات حقایق بیرون از ذهن است ، اما آنها مجردانند و به تجربه در نمی آیند .

اطمینانی که به ریاضیات هست از این رو است که در آنها احکام عقل همه در اموری که خـود ذهن ساخته است و بیرون از ذهن نیستند.[۱]

اطمینانی که به طبیعیات هست از آنست که موضوعاتش به تجربه در می آید ، و به علاوه در آنها هم عقل از خود چیزی مایه می گذارد. و آن هارا پرورده می کند به شرحی که از این پس بیان خواهیم کرد.

اما فلسفه اولی این کیفیت خاص را دارد که موضوعـاتش نه درونی ذهن است که خود عقل آنها را ساخته باشد ، و نه به تجربه در می آید . چون به تجربه نمی آیند احکام بعدی در آن ها نمی توان کرد ، چون ذهنی نیستند احکام قبلی در آنها محل اعتماد نیست . احکام تحلیلی هم که معلومی تازه به دست نمی دهـد . پس فلسفه اولی چگونه علم شود و به آن اطمینان حاصل گردد ؟ به اصطلاح دانشمندان خودمان علم واقعی آنست که عالم و معلوم ،یعنی نفس[۲] و شیشی موضوع علم[۳] در آن متحد باشند . این شرط در ریاضیات کامل است در طبیعیات هم به شرحی که بیان خواهیم کرد حاصل میشود ، ولی در فلسفه اولی اشکالی باقی میماند اینست که آن را خیال بافی و لفاظی و بیحاصل می انگارند.

محققان پیشین احکام تحلیلی و ترکیبی را از یکدیگر نمیز نداده بودند ، راز این رو مطلب روشن نبود ، و نیز این معنی آشکار نمی شد که چرا به ریاضیات اطمينان هست و به فلسفه اولی نیست ؟ پس باید اساسا تکلیف عقل وچگونگی حصول علم را که لازمه اش


  1. نمونه ای از آن در صفحه ۱۹۰ به دست دادیم
  2. Sujet
  3. Objet
–۲۰۵–