برگه:Shahname-Turner Macan-01.pdf/۴۹

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۳۱

روشن رای طلوع کرده و این کواکب ثواقب انلات فصاحت بمطالع این دیار که آورده ماهک گفت شخمی بواسطهٔ کثرت ظلم و تعدی ظلمه از مسقط راس خود روی بدرگاه سلطان جهان پناه نهاده و بحکم سابقهٔ تقدیر بنده را با او اساس موانست و مصاحبت موکد افتاد و چون این قصه معلوم کرد گفت این کتاب را نظم داده اند و داستان رستم و اسفندیار به بنده داد و بمطالعهٔ شریف رسانیدم سلطان باحضار او مثال فرمود که ازو استفسار رود که اگر این کتاب بتمامی نظم داشته باشد احتیاج یتحمل ترتیب آن نیفتد ابوالقاسم را بمجلس سلطان حاضر گردانیدند و سلطان از حقیقت نظم این کتاب و داستان استکشاف نمود ابوالقاسم برخاست و بعد از اقامت وظایف دعای سلطان تقریر کرد که مردی غریبم و از ولایت طوس از ضرب سهام ایام و ظلم اهل وطن بظل عدل نواب سلطان پناهیده‌ام و در سایهٔ رافت و مرحمت بادشاه اسلام از آسیب دهر نافرجام آرمیده‌ام چون این قصه معلوم کردم این داستان بنظم آورده‌ام سلطان را خوش آمد و احوال طوس و اهالی آنجا ازو پرسید درین اثنا استفسار نموده که طوس را که بنا کرده است فردوسی گفت که طوس پسر نوذر منوچهر کرده است و سبب آن بیان کرده که در هنگامی که کیخسرو طوس نوذر را بتوران فرستاد که با افراسیاب رزم کند و با طوس گفته بود که زنهار که از راه کلات نگذری که برادرم فرود نامی از دختر پیران و یسه