برگه:Shahnameh-Jules Mohl-01.pdf/۱۷۳

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
  به پیچید هر کس بچیزی عنان بکرز وبتیغ وبتیر وسنان  
  زبالا همی دید شاه جهان زگردان هنر آشکار ونهان  
  زدستان سام آن سواری بدید که نه دیده بود ونه از کس شنید  ۱۴۹۵
  درختی کهن بد بمیدان شاه گذشته برو بر بسی سال وماه  
  کمانرا بمالید دستان سام بر انگیخت اسپ وبر آورد نام  
  بزد بر میان درختی سهی گذاره شد آن تیر شاهنشهی  
  سپر بر گرفتند ژوپین وران بکشتند با خشتهای گران  
  سپر خواست از ریدک ترک زال بر انگیخت اسپ وبرآورد یال  ۱۵۰۰
  کمانرا بیفکند وژوپین گرفت بژوپین شکار نوآئین گرفت  
  بزد خشت بر سه سپر نامدار گذشت وبدیگر سو افگند خوار  
  بگردنکشان گفت شاه جهان که با او که جوید نبرد از مهان  
  یکی بر گرائیدش اندر نبرد که از تیر وژوپین برآورد گرد  
  همه راست کردند گردان سلیچ بدل خشمناک وزبان پر مزیچ  ۱۵۰۵
  به آورد رفتند پیچان عنان ابا نیزة آبداده سنان  
  برانگیخت زال اسپ وبرخاست گرد چنان شد که مرد اندر آمد بمرد  
  نگه کرد تا کیست زایشان سوار عنان پیچ وگردنکش ونامدار  
  سبک زال جنگی برو حمله کرد زپیشش گریزان شد آن گرد مرد  
  زگرد اندر آمد بسان پلنگ گرفتش کمربند اورا بچنگ  ۱۵۱۰
  چنان خوارش از پشت زین برگرفت که شاه وسپه ماند ازو در شکفت  
  به آواز گفتند گردنکشان که مردم نه بیند کسی زین نشان  
  منوچهر گفت ای دلاور جوان بمانی همه روزه روشن روان  
  هرآنکس که با تو بجوید نبرد کند جامه مادر برو لاجورد  
  زشیران نزاید چنین نیز گرد چه گرد از نهنگانش باید شمرد  ۱۵۱۵
  خنگ سام یل کین چنین یادگار بماند بگیتی دلیر وسوار  
  برو آفرین کرد شاه بزرگ همه پهلوانان وگرد سترگ  
۱۶۹