چهارم معلوم نیست ابو الهیجاء پس از این لشکرکشی به یاری موشیغ چند سال دیگر فرمانروایی داشته و در چه سالی با ابو دلف جنگیده و شهرهای خود را از دست داده است. ولی چون آسوغیک در سال ۴۳۷ ارمنی (مطابق ۳۷۷ هجری) شرحی دیگر درباره جنگ ابو الهیجاء روادی پادشاه آذربایگان با ابو دلف مذکور نوشته و میگوید دوین و شهرهای دیگر سالار را از او بازستاند از اینجا معلوم است که داستان ابو الهیجاء نوه سالار با ابو دلف پیش از تاریخ مذکور بوده است.
اما سرگردانی ابو الهیجاء با خاندان خود در شهرهای ارمنستان و گرجستان و گفتن اینکه از دشمنی مسیح این بلا بر من رسید مطلبی است که به آسانی نتوان باور کرد.
به ویژه از آسوغیک که کشیش پرتعصبی بوده است. چه بااینحال ارمنیان و گرجیان با آن همه کینه دینی و نژادی نبایستی او را زنده بگذارد! مگر اینکه بگوییم هنوز سپاه و کسان فراوان بر گرد او بودهاند. همچنین رفتن او به قسطنطنیه برای یاری خواستن از امپراتور ترسای روم درخور باور کردن نیست و میتوان پرسید که چرا او به بغداد یا، ری نرفت که از خلیفه یا از مؤید الدوله بویهی یاری خواهد؟! بههرحال پایان کار ابو الهیجاء ناروشن و حقیقت این خبرها نامعلوم است.
آخرین بازماندگان سالاریان
گفتگوست که فرمانروایی سالاریان با گرفتاری ابو الهیجاء نواده سالار، سپری شده و پس از وی کسی از ایشان در آذربایگان یا جای دیگر فرمانروایی نداشته. ولی معلوم است که دودمان مذکور پاک از میان نرفته بازماندگان ایشان تا سالها در دربارهای پادشاهان دیگر دیلمی در ری یا در بغداد میزیستهاند. ما در کتابها تا آنجا که جستجو کردهایم نام چهار یا پنج تن از ایشان را به دست آوردهایم:
نخست: کیخسرو پسر مرزبان که پیش از این نام او را برده و نگاشتهایم که چهارمین پسر مرزبان و هنگام مرگ او کودک خردسال بود. سپس در ری پیش فخر الدوله دیلمی میزیسته۱.
دوم: ابو الفوارس ماناذر پسر جستان پسر سالار مرزبان - از سرگذشت او چیزی در دست نیست - تنها در گفتگو از پسر و دخترش نام او را بردهاند.
________________________________________
(۱) . معجم الادباء، ترجمه حال صاحب پسر عباد دیده شود.
شهریاران گمنام جلد ۱