ایشان سراسر ایران را فرامیگرفتند.
پس از پیدایش اسلام
در همان زمانها که از ناحیه ایران جلوگیری از مهاجرت تازیکان میشد در سرحدهای جزیره و سوریا نیز سرحدداران رومی همین جلوگیری را میکردند. چه این عشیرههای بیاباننشین که به مهاجرت برخاسته بودند مایه آزار مردم بودند و اینجاست که همنژادان خودشان نیز که در خاک ایران و روم بودند، از تنوخیان و غسانیان به دشمنی ایشان برمیخاستند. در جانب غربی شبه جزیره و ناحیه حبشستان هم گذشته از جنگ و دشمنی میانه حبشیان و تازیکان دریا در میانه مانع از مهاجرت بود.
شاید این نخستین بار بود که گرداگرد تازیکستان را پادشاهیهای نیرومند همچون ایران و روم و حبشه فراگرفته راه مهاجرت را از هرسوی بر روی تازیکان بسته بودند با آنکه تازیکستان آن سرزمینی است که پیوسته باید درهای بیرون شدن از آنجا بر روی مردم باز باشد و پرروشن است که این جلوگیری از مهاجرت بر تازیکان بهویژه بر عشیرههای بیاباننشین ایشان بس تلخ و دشوار بود.
قرنها بدینسان گذشت و تازیکان روزبهروز بر انبوهی شمار و سختی کارشان میافزود و سرانجام ناگزیر بودند که جنبش کرده راه مهاجرتی از یک سوی بر روی خود بازکنند. در این هنگام پیغمبر اسلام (ص) در مدینه لوای دعوت برافراشت و یکی از وعدهها که او به قوم و مردم خود میداد این بود که اگر دین او را بپذیرند عراق و ایران و سوریه از آن ایشان خواهد بود۱. میتوان گفت که بیشتر در نتیجه آن محصوری چندصد ساله و به خاطر این وعدهها بود که تازیکان بدانسان به یکبار شوریده به جهانگیری و کشورگشایی برخاستند.
________________________________________
(۱) . این داستان معروف است که در جنگ معروف خندق در هنگام کندن خندق دور مدینه سنگ بزرگ و بس سختی پیدا شد که دیگران کندن و شکستن آن نتوانستند. خود پیغمبر (ص) کلنگ به دست گرفته در هرکلنگی که بدان سنگ زد برقی جهیده فرمود در برق نخستین کوشکهای حیره و مدائن را، در برق دومین کوشکهای روم و در برق سومین کوشکهای صنعا (یمن) را دیدم و جبرائیل به من گفت که همه این کوشکها از آن پیروان تو خواهد بود.
شهریاران گمنام جلد ۱