آمدند.» میانه و خلباثا۱ را مینویسد: «نشیمن حمدانیان۲ است و عبد اللّه بن جعفر حمدانی محله خود را در آنجا شهری ساخته است.» کوره برزه۳ را مینویسد: «از آن اودیان است و کرسیاش از آن یکی از ایشان است که مردم را بدانجا گرد آورده دزی بنیاد گذارده.» نریز را میگوید: «دیهی بود و کوشک کهنه و درهم شکستهای داشت مر بن عمرو۴ موصلی طائی فرودآمده بنیادها در آنجا گذارد و پسرانش را در آنجا نشیمن داد سپس اینان کوشکهائی در آن دیه بنیاد گذارده شهرش ساختند و بازار جابروان۵ را بنیان نهاده بزرگش ساختند و سلطان۶ این بازار را بدیشان داد که بیآنکه والی آذربایگان دخالتی بنماید در دست دارند». سراب را مینگارد: «گروهی از کنده نشیمن دارند۷.»
استخری و ابن حوقل در اواسط قرن چهارم هجری عربی و پارسی هردو را زبان آذربایگان مینویسند. ابن حوقل میگوید: «آنان که به فارسی سخن میگویند به عربی نمیفهمند و بازرگانان و زمینداران آن را نیکو میدانند۸». این نوشتهها نیز دلیل است که تازیکان در این نواحی چندان فراوان و انبوه بودهاند که عربی یکی از زبانهای بومی بشمار میرفته است.
باری چنانکه از گفته یعقوبی و بلاذری آوردیم یکی از خاندانهای تازی در آذربایگان رواد ازدی و پسران او بوده که نخست خداوند تبریز و آن نواحی بودند و سپس در اواخر قرن چهارم هجری پادشاهی همگی آذربایگان از آن خود ساختند.
موضوع این کتاب سرگذشت و تاریخ این خاندان است.
________________________________________
(۱) . معلوم نیست در کجا بوده. در کتاب ابن فقیه که این عبارتهای بلاذری را آورده «جیلبایا» مینویسد.
(۲) . مقصود قبیله حمدان است نه شهر چه نام اصل و صحیح آن با ذال نقطهدار است.
(۳) . چنانکه از نوشته خود بلاذری در جای دیگر برمیآید نام کوره یا محالی بوده که اکنون به نام افشار صاین قلعه معروف است. شهری نیز به همین نام در آن کوره بوده است.
(۴) . چنانکه گذشت در نوشته یعقوبی پدر او «علی» نامیده شده و گویا آن درست باشد چه نام پسر مر را میدانیم که علی بوده.
(۵) . جابروان یکی از شهرهای کوچک آذربایگان بوده. یاقوت مینویسد در نزدیکی تبریز بود ولی از همین نوشته بلاذری برمیآید که در کوره نریز و در نزدیکیهای اردبیل بوده است.
(۶) . مقصود دربار خلافت است.
(۷) . فتوح البلدان بلاذری، چاپ مصر، ص ۳۳۸ و ۳۳۹.
(۸) . کتاب استخری، چاپ لیدن، ص ۱۹۱، و کتاب ابن حوقل، چاپ لیدن، ص ۲۵۰.
شهریاران گمنام جلد ۱