برگه:Shahriyarane Gomnam.pdf/۱۴۵

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

ماست گویا با تشدید واو بوده. چه فیروزآبادی در قاموس این کلمه را که نام کس دیگری نیز بوده بر وزن «شداد» ضبط می‌کند۱ و آنگاه قاعده زبان عربی دلالت دارد که این کلمه بر وزن «فعال» با تشدید عین باشد چنان‌که بسیاری از نام‌های معروف تازی به همین وزن است همچنین در بیت پایین قطران:


یکی به گوهر شداد و زود به گوهر بیش یکی ز تخمه رواد و زو به ملک افزون۲وزن شعر خواستار آنست که کلمه «رواد» با تشدید واو باشد۳.

به‌هرحال در این کتاب در همه‌جا مقصود ما از «روادیان» این خاندان تازی است و در هرکجا که مقصود آن تیره کردی یا خاندان شدادی باشد آشکار خواهیم نگاشت.

۱ - رواد پسر مثنی ازدی

پدر کلان و نیای نخستین خاندان است. ازد یکی از قبیله‌های معروف یمن بود و در آذربایگان گروهی از آن قبیله نشیمن داشتند. اما درباره رواد جز دو خبر کوتاه که یکی را یعقوبی و دیگری را بلاذری نگاشته و ما ترجمه هردو را آورده‌ایم در دست نیست. چنان‌که دیدیم یعقوبی پدر رواد را «مثنی۴» می‌نامد و به نوشته او در زمان خلافت ابو جعفر منصور عباسی بود که یزید بن حاتم والی آذربایگان او را با دیگر یمنیان از بصره به آذربایگان آورد و تبریز و نواحی آن را تا شهر بذ بدو سپرد۵. این شهر بذ که سپس به جهت خروج بابک خرمی در آنجا معروف گردید در کنار رود ارس از این سوی نهاده بوده و اکنون جایگاه درست آن پیدا نیست. از روی تحقیقی

________________________________________

(۱) _.

(۲) . از قصیده‌ایست که قطران در ستایش امیر ابو الحسن شدادی و امیر ابو منصور وهسودان روادی سروده. در نسخها به جای کلمه رواد «دارا» است ولی بیشک غلط و از دستبرد رونویسان است و درست آن رواد است.

(۳) . در کتاب‌های ارمنی این نام «روود» نوشته شده است ولی یقین است که تعریف کرده‌اند.

(۴) . در برخی نسخه‌ها «مبنی» است ولی گویا مثنی درست‌تر باشد.

(۵) . «و انزل الرواد بن المثنی الازدی تبریز الی البذ»، جلد دوم تاریخ یعقوبی، چاپ بریل، صفحه ۴۴۶.

شهریاران گمنام جلد ۱