ابو الهیجاء روادی به نام خداوند اهر و ورزقان شناخته میشود و سپس پادشاهی سراسر آذربایگان مییابد. چنانکه در گفتار دوم خواهیم نگاشت. در اینجا برخی سران و سرکشان تازی آذربایگان را که با رواد و پسرانش همروزگار بودند و نامهاشان در تاریخها دیده میشود مینگاریم.
خداوندان مرند
از این خاندان سه تن بیشتر شناخته نیست. حلبس پدر خاندان را نگاشتیم که از قبیله عتبی و از کسانی بود که در زمان خلافت ابو جعفر منصور به آذربایگان آمدند و او مرند را که به نوشته بلاذری آن هنگام دیه کوچکی بود برای نشیمن خود برگزید.
پس از مرگ او پسرش بعیث جانشینی یافته چنانکه از گفته طبری آوردیم از سالوکان وجناء پسر رواد بود. به نوشته بلاذری او بارو گرد مرند کشیده استوارش ساخت.
پس از مرگ بعیث هم پسرش محمد جانشینی یافته به آبادی مرند بسیار کوشید و در آنجا کوشکهائی بنیاد نهاد.
این محمد مرد بافرهنگ و دلیر و شاعر بود. به نوشته طبری شعرها نیز به زبان پارسی یا آذری داشته و میان آذربایگان معروف بوده۱ که اگر تا امروز میماند از کهنهترین شعرهای پارسی بشمار بود و ارزش شایانی در بازار ادبیات داشت. مرند در زمان او شهر بزرگ و زیبایی گردیده بود. طبری مینویسد گرداگرد آن دو فرسنگ بود و گذشته از باغهای فراوان درون شهر بیرون آن را نیز از هرسوی باغها فراگرفته بودند و جز راه دروازهها باز نبود.
محمد دو دز نیز داشت یکی دز شاهی که میان دریاچه ارومی بر روی جزیره کوچکی نهاده۲ و همواره از استوارترین دزهای آذربایگان بشمار بوده. دیگری در بیرون دریاچه که طبری نام آن را «یکدر» مینویسد و جای درست آن پیدا نیست. دز شاهی را طبری مینویسد محمد وجناء گرفته بود. از اینجا پیداست که محمد همچون پدر خود بعیث زیردستی وجناء را نداشته بلکه بر وی چیره بوده است.
________________________________________
(۱) . از گفته کسی که نام او از نسخهها افتاده میآورد: «در مراغه گروهی از پیرمردان آنجا شعرهایی از پسر بعیث به پارسی برای من خوانده گفتگوی فرهنگ و دلیری او را میکردند او را خبرها و داستانهاست».
(۲) . آن جزیره اکنون نیز به نام شاهی معروفست و همگی دریا را به نام دریاچه شاهی میخوانند.
شهریاران گمنام جلد ۱