سال ۴۱۰ در آذربایگان و ارمنستان بودهاند چنانکه خواهیم دید. و آنگاه ابن اثیر در سال ۳۹۶ لشکر فرستادن ایلک خان را بر خراسان و در سال ۳۹۷ لشکرکشی خود او و جنگهای محمود را با ایشان مینگارد و در هردو جا نام ایل خلج۱ و ترکان غزان را میبرد که در خراسان در نزدیکیهای مرو نشیمن داشته و هواخواهان محمود بودهاند. و چنانکه ما میدانیم طایفه دیگری از غزان (جز این غزان عراقی) در زمان محمود در خراسان نبودهاند. پس از اینجا پیداست که آوردن محمود این طایفه را به خراسان پیش از سال ۳۹۶ بوده و نوشتههای کردیزی و دیگران در اینباره جز از روی اشتباه نبوده است.
نیز از عبارتهای ابن اثیر پیداست که محمود ایشان را برای نشیمن دادن در سرحدهای خراسان آورده بود و تا دیرهنگامی فرمانبردار و هواخواه محمود بودهاند. نوشتههای کردیزی نیز همین مطلب را میرساند.
ولی چندی نمیگذارد که ایشان سر به شورش و نافرمانی میآورند و با لشکرهای محمود میجنگند و دستههایی از ایشان در عراق و آذربایگان و ارمنستان و دیار بکر پراکنده میشوند و داستان ایشان در این سرزمینها بسیار شگفت است. زیرا با آنکه مشتی مردم بیگانه بودند و پیشوای توانا و کاردانی برای خود نداشتند و شماره ایشان از زن و مرد و بزرگ و کوچک شاید بیش از پنجاه هزار تن نبوده سالها سراسر این سرزمینها را به لرزه درآورده هرکجا میرسیدند همچون سیل و آتش فراگرفته از تاراج و کشتار بازنمیایستادند و کسی را از فرمانروایان بومی یارای دفع ایشان نبود.
این خود شگفتترین داستان است که خاندان آرجرونی که پادشاهان واسپورگان بودند از ترس این ترکان دست از کشور و مرز و بوم خود برداشته به سیواس کوچیدند، تا طغرلبیک و برادرانش به ایران آمده بنیاد پادشاهی نگذاردند مردم از گزند و آزار این طایفه نیاسودند.
شگفتتر آنکه کسی از مورخان جز ابن اثیر به سرگذشت و داستان این طایفه نپرداخته است. همگی تاریخ سلجوقیان را از داستان طغرل بیک و برادرانش آغاز کردهاند. بیهقی نیز که در زمان این داستانها میزیسته و راستترین و سودمندترین
________________________________________
(۱) . به نوشته مؤلف دیوان لغات الترک، خلجان نیز از غزان یا ترکمانان بودهاند. ولی گویا از دیر زمانی از ایشان جدا گردیده و به ایران آمده بودند.
شهریاران گمنام جلد ۱