برگه:Shahriyarane Gomnam.pdf/۱۷۳

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

خبرها را در این‌باره او داشته تفصیل داستان را به بخش جداگانه حواله می‌دهد که شاید مجال نوشتن نیافته یا اگر نوشته از میان رفته است۱. در کتاب او که اکنون در دست است در این‌باره جز برخی عبارتهای کوتاه نتوان یافت. همچنین گردیزی که او نیز همزمان بوده جز یکی دو خبر درباره این غزان ندارد.

اما ابن اثیر، اگرچه او سرگذشت و کارهای این دسته‌های غزان را چه در خراسان و چه در عراق و آذربایگان و ارمنستان و دیار بکر جداگانه می‌نگارد، ولی گویا او این خبرها را از کتابهای پراکنده برداشته و مجال آزمایش و سنجش آنها را با یکدیگر و باز شناختن درست از نادرست نداشته و گویا برخی تصرفها نیز از پیش خود از روی اشتباه در آن خبرها کرده است. از اینجا است که نوشتهای او متناقض و چندان آشفته و درهم است که به دشواری می‌توان راست مطلب را به دست آورد.

به‌هرحال ما داستان این طایفه را تا آنجا که از آن آذربایگان است تحقیق کرده‌ایم و در اینجا می‌نگاریم.

نخستین دستۀ غزان در آذربایگان

درباره کوچیدن این دسته از خراسان و درآمدنشان به آذربایگان ابن اثیر می‌نگارد که چون سلطان محمود غزان را به خراسان آورد گماشتگان او دست ستم بر آن طایفه بگشاده از گزند و آزار دریغ نکردند. دسته‌ای از ایشان ناگزیر روی به مهاجرت آورده روانه کرمان شدند و از آنجا به سپاهان درآمدند۲. سلطان محمود

________________________________________

(۱) . خبر گریختن بو سهل حمدونی را از ری که به نیشابور گریخته بود نگاشته می‌گوید: «و بیاورم این حالها در باب مفرد که گفته‌ام که خواهد بود ری و جبال را با بسیار نوادر و عجایب».

(۲) . ابن اثیر در جای دیگر گفته که پس از شکستی که در سال ۴۲۰ غزان از ارسلان جاذب یافتند این دسته نیز در همان سال روی به عراق و آذربایگان آوردند. لیکن گذشته از آنکه جنگ ارسلان جاذب با غزان در سال ۴۱۹ بوده نه در سال ۴۲۰ به چندین دلیل یقین است که کوچیدن این دسته از خراسان سالها پیش از آن جنگ بوده: نخست نوشته‌های مورخان روم و ارمنی که بودن غزان را در ارمنستان پیش از سال ۴۱۰ نشان می‌دهند. دوم اینکه بیهقی و دیگران که آن جنگ را نوشته‌اند هرگز نامی از کوچیدن دسته‌ای از غزان به عراق یا آذربایگان نمی‌برند. بلکه می‌نویسند که همه ایشان به بلخان کوه و دهستان گریختند. سوم اینکه اگر این دسته پس از آن جنگ به عراق کوچیده بودند محمود نامه برای بازگردانیدن ایشان نمی‌نوشت. چه آن جنگ برای بیرون راندن ایشان از خراسان بود.

شهریاران گمنام جلد ۱