نامهای به علاء الدوله کاکو که خداوند سپاهان بود نوشت که آنان را به خراسان باز گرداند یا کشتار کرده سرهاشان را بفرستد. علاء الدوله غزان را به سرای خود خواند به بهانه اینکه میخواهد نامهاشان را نوشته در سپاه خود بپذیرد. ولی میخواست کشتارشان بکند. غزان چون بسرای درآمدند غلام ترکی از آن علاء الدوله ایشان را از قصد علاء الدوله بیاگوهانید و ایشان از این خبر بهم برآمده بازگشتند. کسان علاء الدوله خواستند جلوشان بگیرند کار به جنگ و زد و خورد انجامید. چون مردم شهر نیز یاری کسان علاء الدوله میکردند غزان جای ایستادن ندیده چادرهای خود را کنده از سپاهان روانه شدند و به هرکجا که میرسیدند یغما میکردند تا به آذربایگان رسیدند۱.
شماره این دسته را ابن اثیر در یکجا دو هزار خرگاه کمابیش نوشته میگوید «آنچه در خراسان بازماندند دو برابر اینان بودند». ولی در جای دیگر میگوید «دو هزار مرد بیشتر بودند». به گمان ما گفته نخستین درستتر است و باید گفت هرخرگاهی روی هم دارای شش و هفت تن آدمی بوده. زیرا چنانکه خواهیم آورد شماره همگی این غزان کمتر از چهل هزار تن نبوده است و از اینجا باید گفت که این دسته بیش از ده هزار تن بودهاند.
به نوشته ابن اثیر پادشاه آذربایگان این هنگام امیر وهسودان بود. زمان آن را نیز ما خواهیم نگاشت که پیش از سال ۴۱۰ هجری بوده. ابن اثیر مینگارد وهسودان غزان را پذیرفته به امید سودمندی از یاری ایشان در خاک خود نشیمن داد و معلوم است که وهسودان را دشمنان بسیار بود و گذشته از رومیان و ارمنیان و گرجیان که غرب و شمال آذربایگان را فراگرفته و همواره با مسلمانان در جنگ بودند برخی فرمانروایان مسلمان نیز از شدادیان و دیگران گاهی به دشمنی او برمیخاستند. و چون این ترکان به دلیری و جنگجویی شهره بودند و در فن رزم به ویژه در تیراندازی مهارت فراوان داشتند وهسودان میخواست به پشتیبانی ایشان بر دشمنان خود چیرگی یابد.
چنانکه از شعرهای پایین قطران که در ستایش وهسودان سروده نیز این مطلب هویداست.
________________________________________
خراسان بود.
(۱) . حوادث سالهای ۴۲۰ و ۴۳۲.
شهریاران گمنام جلد ۱