ایا ز کف تو کار ولی همیشه قوی ایا ز تیغ تو کار عدو همیشه تباه نه با سپاه تو دارد درنگ هیچ حصار نه با سنان تو گیرد قرار هیچ سپاه بدین مبارز خرگاهیان سخت گمان شگفت نیست که بر آسمان زنی خرگاه دل ولی به کمان دوتاه راست کنند به تیر راست روان عدو کند دوتاه در آن زمین که تو یک روز رزم ساخته پلنگ و شیر به خون اندرون کنند شناه از قصیده دیگر قطران که گویا هنگامی سروده که در گنجه پیش امیر ابو الحسن لشکری شدادی میزیسته برمیآید که آن هنگام میان لشکری با وهسودان دشمنی بوده و وهسودان به پشتیبانی غزان میبالیده. لشکری حاجب خود را که گویا ابو الیسر معروف بوده که خود یکی از ممدوحان قطران است با سپاهی فرستاده و او دستهای از غزان را به خاک اران آورده. چون مطلب درباره غزان است بخشی از قصیده را با آنکه در نسخهها غلط بسیار دارد بدانسان که هست در اینجا میآوریم:
کرا پشتی کند گردون چه باشد پشتی لشکر چه باشد یاری لشکر کرا دولت بود یاور
ملک چون لشکری باید به دار الملک آسوده فرستاده به هرشهری سری را مر یکی همسر
نشاط تازه هرروزه به روی لشکر تازه سر ره هردمش دیگر به عزم دشمن دیگر
اگر بگذشت از جیحون گروه ترکمانان را ملک محمود کاو را بود زابل کان در سنجر۱
شگفتی نیست از محمود کایشان را بیاورد او بدان پیلان جنگآرای و آن گردان جنگآور
شگفت از حاجب خسرو که بیپیلان و بیگردان سیاهی را به قهر آورد از این کشور به آن کشور
کجا خسرو چنین باشد نشاید جز چنان حاجب کجا مهتر چنین باشد نشاید جز چنان کهتر
ایا شاهی که بر شاهان همیزیبد ترا نازش ایا میری که بر میران همیزیبد ترا مفخر
به یک حاجب تو آن کردی که کرد از بیست افریدون به یک چاکر تو آن کردی که کرد از بیست اسکندر
سپاهی را کجا بودند پر و بال دشمن را بیاوردی به قهر او را شکسته بال و کنده پر
زمانی تازش ایشان به شروان اندرون بودی زمانی حمله ایشان به آذربایگان اندر
نبود از تازش ایشان کسی بر چیز خود ایمن نبود از حمله ایشان کسی بر مال خود سرور
همیشه نازش دشمن از ایشان بود بر هرکس کنون از هیبت ایشان نیارد بر کشیدن سر
کنون شد یار دشمن غم کنون شد روز دشمن شب کنون شد نیک دشمن بد کنون شد خیر دشمن سر
________________________________________
(۱) . این مصرع یقین غلط است - زیرا گذشته از آنکه هیچگونه معنی ندارد نام سنجر را هم پیش از سلطان سنجر کسی نداشته است.
شهریاران گمنام جلد ۱