محمود از این سخن در شگفت شده گفت: «بیرحم مردی و سخت ستبر دلی!۱».
عقیده این مورخان بر اینست که حق به سوی ارسلان بود و از غزان جز زیان و آزار امید نبایستی داشت. ولی میتوان گفت که همه گناه به گردن غزان نبوده و چنان که از نوشتههای ابن اثیر برمیآید رفتار گماشتگان سلطان در خراسان با آن طایفه ستمکارانه بوده۲ و شاید این ستمکاریها ایشان را بر شورش و نافرمانی برانگیخته است. با آن کینه سخت ارسلان جاذب یقین است که مهربانی با آن طایفه نداشته است.
درباره جنگهای غزان با لشکرهای محمود کردیزی مینویسد:
و چون سنه ثمان و اربعمأة۳ به آخر رسید مردمان نسا و باورد و فرا [وه] به درگاه آمدند و از فساد ترکمانان بنالیدند و از دست درازی ایشان که اندر آن دیار همی کردند و امیر محمود نامه فرمود نوشتن سوی امیر طوس ابو الحرث ارسلان الجاذب رحمة اللّه و آن را مثال داد تا آن ترکمانان را مالش دهد و دست ایشان از رعایا کوتاه کند و امیر طوس بر حکم فرمان بر ایشان تاختن برد و ترکمانان انبوه شده بودند پیش او آمدند و حرب کردند و بسیار مردم بکشتند و بسیار مجروح کردند و به چند دفعت امیر طوس بر ایشان تاختن برد هیچ نتوانست کرد و آن تظلم و شکایت از درگاه محمود رحمة اللّه هیچگونه بریده نگشت. پس نامه فرمود سوی امیر طوس و او را ملامت کرد و به عجز منسوب کرد. امیر طوس جواب نوشت که ترکمانان سخت قوی گشتهاند و تدارک فساد ایشان جز به رایت و رکاب خاصه نتوان کرد اگر خداوند به تن خویش نیاید به تلافی فساد ایشان قویتر گردند و تدارک دشوارتر گردد. و چون امیر محمود این نامه را بخواند تنگدل شد و نیز قرار نکرد و لشکر بکشید و اندر سنه تسع عشر و اربعمأة از غزنین حرکت کرد و سوی بست رفت و از آنجا سوی طوس کشید و امیر طوس به استقبال آمده و خدمت کرد و چون امیر محمود از وی پرسید و صورت حال ترکمانان به حقیقت باز نمود پس امیر محمود رحمة اللّه بفرمود تا فوجی انبوه از لشکر با سالاری چند با امیر طوس برفتند به و ترکمانان دلیر حرب
________________________________________
(۱) . تاریخ بیهقی، چاپ تهران، ص ۲۶۷ و زین الاخبار، چاپ ایرانشهر، ص ۸۵.
(۲) . حوادث سال ۴۳۲.
(۳) . در نسخه چاپی چنین است ولی مقصود سال ۴۱۸ است، شاید کلمه «عشرة» در چاپ افتاده است.
شهریاران گمنام جلد ۱