ایشان نداده گفت: «این را هم چند تن از مقدمان ایشان خواستهاند و کردنی است».
این خبر را ابن اثیر مینگارد که تاش در نیشابور یغمر را با پنجاه و اند تن از سران و بزرگان غزان دستگیر و نابود نمود. ولی قزل و بوقا و کوکتاش و دیگران مدتها در ری همراه تاش و رام و فرمانبردار او بودند۱. و از این هنگام بود که ایشان را ترکمانان عراقی نامیدند۲. بیهقی در سال ۴۲۳ خبر آرامش و ایمنی عراق را مینویسد و نام این ترکمانان را میبرد که تاش همراه سپاهی به دفع شهرهنوش به قزوین فرستاده بود.
لیکن در سال ۴۲۴ چون خبر کشته شدن یغمر و دیگران به بلخان کوه رسیده و پسر یغمر به خونخواهی پدر برخاسته و با انبوهی از غزان به خراسان و خوارزم تاخته به یغماگری پرداخت و در این میان دستههایی از غزان سلجوقی نیز که هنوز در ماوراء النهر بودند گاهی از جیحون گذشته در این سوی تاخت و تاز میکردند چون این خبرها به ری رسید غزان آنجا نیز سر به شورش و نافرمانی آوردند. بیهقی در همان سال مینگارد:
نامه صاحب برید ری رسیده بود که ترکمانان به هیچ حال آرام نمیگیرند و تا خبر پسر یغمر بشنودهاند که از بلخان کوه به بیابان درآمد با لشکری تاکین پدر و کشتگان باز خواهد از لونی دیگر شدهاند و از ایشان زمان فسادی خواهد رفت و سپاه سالارتاش و طاهر دبیر بدین سبب دل مشغول میباشند و گفتند باز باید نمود بنده آنها کرد تا مقرر گردد.
مسعود پاسخ این نامه را چنین نوشت که ترکمانان را در ری به دستاویز عرض سپاه خواسته همه را فروگیرند و نوشت که ما نیز بزودی به هرات رفته دستهای را از ترکمانان آنجا فروگرفته دیگران به غزنین خواهیم کوچاند. بیهقی مینویسد که خواجه احمد وزیر و دیگران این رأی را خطا شمرده از انجام آن سخت بیمناک
________________________________________
(۱) . شاید اینان بودند که گرفتن یغمر و دیگران را از سلطان مسعود خواسته بودند وگرنه جهتی برای زنده گذاشتن ایشان نبود.
(۲) . ابن اثیر در یکجا دسته نخستین غزان را که این وقت در آذربایگان بودند مینویسد که «عراقی» معروف بودند و در یکجا همگی این طایفه را که سلطان از جیحون گذرانید عراقی میخواند. ولی آنچه از عبارتهای بیهقی برمیآید این دستهها که اکنون در ری و عراق بودند عراقی نامیده میشدند.
شهریاران گمنام جلد ۱