برگه:Shahriyarane Gomnam.pdf/۱۸۴

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

به دست امیر ابو الفضل جعفر بود۱ از مدتها محاصره کرده و کار گرسنگی در شهر بالا گرفته بود و مسلمانان به آذربایگان فرستاده مردم را به فریاد خود می‌خواندند. ولی چون غزان به آذربایگان رسیده در ارمنستان و آن سامانها به تاخت و تاز پرداختند ابخازیان و گرجیان از ترس ایشان دست از محاصره تفلیس برداشته به سرزمینهای خود برگشتند۲. از اینجا پیداست که سهم و ترس این طایفه تا چه اندازه بوده است.

ابن اثیر می‌نگارد وهسودان دختری از غزان بگرفت تا مگر با این خویشاوندی آن طایفه رام او باشند. ولی غزان هرگز سر رام شدن نداشتند و چنان‌که در ارمنستان و دیگر جاها یغما و تاراج می‌کردند در آذربایگان نیز همان رفتار را پیش گرفتند. در همان سال ۳۲۹ بود که به مراغه تاخته از مردم آنجا و از کردان هذبانی که در روستاها بودند بی‌اندازه بکشتند و مسجد آدینه شهر را آتش زدند. دسته‌ای از ایشان که در ارومی بودند به کردتان و ارمنستان تاخته کشتار و یغما دریغ نکردند و غنیمت و اسیر فراوان بیاوردند۳.

از شعرهای قطران که خواهیم آورد پیداست که یکی از پیشوایان این غزان با مردم خود هواخواه و فرمانبردار وهسودان بود و قطران او را «پادشاه غزان» می‌خواند. شاید این همان بوده که گفتیم وهسودان دختر او را بگرفت.

بیرون کردن غزان از آذربایگان

چون کار گزند و آزار غزان بالا گرفته مردم در همه‌جا به ناله و فریاد برخاستند امیر وهسودان و ابو الهیجاء پسر ربیب الدوله که خواهرزاده امیر وهسودان و پیشوای کردان هذبانی بود دست به هم داده عزم کردند که غزان را مالش داده از آذربایگان بیرون رانند. امیر وهسودان که تا این هنگام پشتیبانی آن طایفه را داشت بیزاری خود

________________________________________

(۱) . این امیر ابو الفضل جعفر یکی از ممدوحان قطران است که قصیده‌ها درباره او دارد. ما سرگذشت او را در بخش سوم کتاب در ضمن تاریخ شدادیان خواهیم نگاشت.

(۲) . جوانشیر مورخ معروف که تاریخ گرجیان را نوشته می‌گوید ترسایان شهر را گرفته دوباره به جعفر بازگذاردند. ولی این باور کردنی نیست و نوشته ابن اثیر درست است که می‌گوید از ترس غزان دست از محاصره بازداشتند. (تاریخ جوانشیر، چاپ ونیس، ص ۱۱۲ و ابن اثیر حوادث سال ۴۲۹ دیده شود).

(۳) . تاریخ ابن اثیر، حوادث سال ۴۲۰ و ۴۲۹.

شهریاران گمنام جلد ۱