آشکار ساخت و مردم در همهجا به جنگ و پیکار ایشان برخاستند. به ویژه در کردستان و آن نواحی که انبوهی را از ایشان نابود ساختند۱.
از شعرهای قطران پیداست که میان وهسودان و غزان جنگ سختی نیز رخ داده.
چنانکه در قصیدهای میگوید:
ترا خیل و رهی ای شاه بسیارند و من دانم رهی را که کم از قلاش و خیلی کمتر از ترکان۲
به جنگ آهنگ تو کردند با پیکان بسا سرکش به مردی بازگردانیدی بر اندامشان پیکان
کنون تا از سر ایشان تو سایه برگرفتستی نگه کن تا چه آوردست گردون بر سر ایشان
همیشه عزم ایشان بود بر تاراج و بر کشتن چو باشد عزمشان آنگونه باشد حالشان اینسان
هلاک آنکه شود عاصی که بالا گیردش قوت چنان چون مور کو گردد هلاک آنگه که شد پران در قصیده دیگری میگوید:
گوا بس است کریمت را عطای مدام نشان بس است سواریت را نبرد غزان
بدان نبرد که چونان کسی نداده خبر و زان گروه نبرده کسی نداده نشان
همه به تیر فشاندن بسان آرش و گیو همه به تیغ کشیدن چو رستم دستان
همی ز دور بتابید تیر چون آتش همی ز دور بتابید تیغ چون سندان
سر سواران گشته علامت شمشیر دل دلیران گشته نشانه پیکان
فروغ تیغ پدید از میان گرد سپاه چنانکه در شب تاری ستاره رخشان
سنان گرفته و اندر کمان نهاده خدنگ مبارزان همه برتافته ز جنگ عنان
سپاه بازدهد جان به شاه روز نبرد و زان نبرد سپه را تو باز دادی جان
از آن زمانکه جهان بود یک تن تنها کی ایستاده به جنگ هزار سخت کمان
کنون که رای تو زیشان بگشت یکباره پدید گشت بدیشان عدو هم از ایشان
بدانگهی که هوای تو سوی ترکان بود ز هیچ خلق بدیشان نبود دل و هوان
ترا به طبع ملکشان همی نهد گردن ترا به طبع ملکشان همیبرد فرمان
چو میر و مهتر ایشان به زیر حکم تواند چه باک باشد از این عاصیان پرعصیان
خدایگانا بر تو زیان رسید و لیک چو تو بجایی کس ننگرد به سود و زیان
به سالها که به تلخیت زد فلک بنیاد به سالها که به نقصانت زد جهان بنیان
________________________________________
(۱) . تاریخ ابن اثیر، حوادث سال ۴۲۰.
(۲) . بیت بیغلط نیست و گویا «قلاش» محرف «کوکتاش» باشد.
شهریاران گمنام جلد ۱