برگه:Shahriyarane Gomnam.pdf/۱۸۶

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

دو صد خوشبخت پدید آمد از یکی تلخی دو صد مهیت پدید آمد از یکی نقصان دلیل آنکه خدای جهان به فضل و کرم نگاهدار تن و جان تست از حدثان ز خاندانت یکی را به جان نبود گزند ز چاکرانت یکی را به تن نبود زیان بدین هوا که دم اندر هوا فسرده شود ز بخت گشت زمستان بسان تابستان خدایگانا سال نو و بساط نو است بشادکامی بنشین و غم ز دل بنشان ازین سپس نبود کار جز نشاط و شراب از این پس نبود کار جز کنار بتان از شعرهای آخری پیداست که قصیده را در نوروز سروده و آن جنگ وهسودان با غزان در زمستان رخ داده است.

باری به نوشته ابن اثیر در سال ۴۳۰ دسته‌هایی از غزان از آذربایگان بیرون رفته دسته‌ای با بوقا آهنگ ری کردند و دسته‌ای با منصور و کوکتاش به همدان شتافتند و دسته‌ای با ناصغلی نامی به قزوین رفتند. ولی هنوز گروهی از ایشان در آذربایگان درنگ داشتند و شاید همانها بودند که قطران می‌گوید پیشواشان فرمانبرداری وهسودان را داشت. ولی سپس اینان نیز به نافرمانی و شورش برخاسته‌اند. چه ابن اثیر می‌نگارد در سال ۴۳۲ وهسودان پسر مملان۱ در تبریز گروه بسیاری از غزان را پیش خود میهمان خواند چون بخوردند و بنوشیدند سی تن از بزرگان ایشان را فرو گرفت و از دیگران انبوهی بکشت. می‌نویسد:

پس غزانی که در ارومی بودند گرد آمده روانه نواحی هکاری که نزدیکیهای موصل است شدند و با کردان آنجا به جنگ برخاسته خونریزی سخت کردند کردان شکست یافته به کوهها بگریختند و غزان به چادرها و مالها و زنان و کودکان ایشان دست یافته از دنبالشان روانه کوهها شدند. کردان برگشته باز جنگ کردند و غزان را بشکسته هزار و پانصد تن از ایشان بکشتند و گروهی را که هفت تن ایشان امیران و صد تن از بزرگان بودند دستگیر ساختند. غزان در کوهها پراکنده و آواره شدند. پسر ربیب الدوله این بشنیده کسانی فرستاد که همگی ایشان را نابود ساختند۲.

________________________________________

(۱) . از دقت در گفته‌های ابن اثیر در اینجا می‌توان دریافت که او وهسودان پسر مملان را جز از وهسودان پسر محمد خداوند آذربایگان می‌دانسته است.

(۲) . حوادث سال ۴۲۰.

شهریاران گمنام جلد ۱