به یاری و فریاد خود خواندند. ارمنیان آگاهی از این نداشتند و چون میدانستند که آب در ارک کم است و مسلمانان از تشنگی ناچارند که زینهار خواسته بیرون آیند چنانکه بایستی پروای کار نداشته شبان و روزان با میخوارگی بسر میبردند، تا ناگهان امیران مسلمانان به برگری رسیده به شهر تاخته شمشیر در ایشان گذاردند و گنجی را با انبوهی بکشتند. ولی داجاد با گروهی گریخته جان بهدر بردند. مسلمانان خواسته و هستی ارمنیان را در شهر و در نواحی تالان کردند. خدریق از کینهورزی فرمان داد گودالی به قدر یک مرد کنده از اسیران ارمنی آنقدر سر بریدند که گودال از خون مالامال گردید و وی برهنه بدانجا فرودآمده با آن خون سر و تن بشست. ولی سال آینده قیصر روم که این داستانها شنیده بود سپاه انبوهی بفرستاد برگری را از دست مسلمانان بازگرفتند۱.
به نوشته ابن اثیر از این سپس نیز مسلمانان به پیشوایی امیر وهسودان خواهرزادهاش ابو الهیجاء بر سر برگری جنگ با رومیان داشته و میکوشیدند که آن شهر را دوباره بگشایند ولی فیروزی نیافتند. میتوان پنداشت که خدریق نام همین ابی الهیجاء بوده است.
سفر امیر وهسودان به گنجه
در پیش قصیدهای از قطران نگاشته گفتهایم که از این قصیده برمیآید که میان امیر وهسودان با امیر ابو الحسن علی لشکری شدادی که از سال ۴۲۵ فرمانروای اران بود دشمنی و رنجش بوده است. قصیده دیگری نیز از قطران هست که در هنگام رفتن وهسودان به گنجه به دیدار ابو الحسن سروده و پیداست که این سفر و دیدار به نام آشتی بوده است.
تاریخ این سفر دانسته نیست ولی به چند مقدمه میتوان زمان تخمینی آن را به دست آورد. چه در این هنگام قطران در گنجه بوده و این معلوم است که او پس از برگشتن از گنجه به تبریز دوباره در زمان ابو الحسن بدانجا سفر نکرده۲. پس این سفر
________________________________________
(۱) . تاریخ چامچیان، جلد دوم، ص ۹۱۷ و ۹۱۸.
(۲) . این مطلب را ما در کتاب جداگانه که به نام قطران تألیف نمودهایم و هنوز چاپ نشده تحقیق کردهایم.
شهریاران گمنام جلد ۱