که اکنون برعکس آن دورهها سراسر ولایت به نام «گیلان» معروف و همه مردم آنجا بیتفاوت «گیل» یا «گیلک» نامیده میشود و نام دیلم از میان رفته است۱.
اما در این کتاب ما ولایت را همهجا دیلمستان خواهیم خواند و مقصود ما از دیلمان همگی مردم آن ولایت است چه گیل و چه دیلم مگر آنجا که از گیلان (تیرۀ گیل) جداگانه نام ببریم.
دیلمان در زمان ساسانیان
دیلمان مردم جنگی و دلیر و در فن رزم به مهارت معروف بودند و از نخست در پناه جنگل و کوهستان خود که از سختترین و استوارترین قطعههای ایران است خودسر و آزاد زیسته زیر فرمان حکمرانان و پادشاهان ایران کمتر میرفتند. بلکه چنانکه مورخان صدر اسلام نگاشتهاند در زمان ساسانیان (و شاید در روزگار اشکانیان و هخامنشیان هم) این مردم نهتنها فرمانپذیر و باجگزار پادشاهان ایران نبوده خودسر و یاغی میزیستند بلکه چهبسا که از کوهستان خود بیرون تاخته در شهرها و ولایتها تا هرجا که میتوانستند به چپاول و تاراج میپرداختند. و حکمرانان ایران دست بر سرزمین آنان نداشته ناگزیر دژهایی ساخته و لشکرهایی در برابر آن طایفه نشانده بودند.
بلاذری مینگارد قزوین پیش از اسلام دژی بود و پیوسته لشکری از ایرانیان در آنجا مینشست که با دیلمان هنگام جنگ بجنگند و هنگام آرامش جلو دزدان و راهزنان آنان بگیرند۲.
مسعودی مینگارد در چالوس (مازندران) دژ استوار و بزرگی بود که پادشاهان ایران بنیاد نهاده و پیوسته لشکری در برابر دیلمان مینشاندند و این دژ برپا بود تا داعی ناصر کبیر ویران ساخت۳.
________________________________________
(۱) . تیره دیلم تا قرن هشتم هجری وجود داشته و از تیره گیل جدا بودهاند. در قرن مزبور کیایان زیدی انبوهی از آنان را کشتار کردند (تاریخ گیلان، تألیف سید ظهیر الدین دیده شود) و گویا آنچه باز ماندند با گیلان درآمیختند و نام دیلم از میان رفت. ولی بیگفتگوست که گیلکان امروزی فرزندان و بازماندگان هردو تیرهاند.
(۲) . فتوح البلدان، بلاذری، چاپ مصر، ص ۳۲۹ - این مطلب را مسعودی و ابن اثیر نیز نگاشتهاند.
(۳) . مروج الذهب، ناصر کبیر. این مطلب را ابن اثیر نیز نوشته.
شهریاران گمنام جلد ۱