بدو بوده است.
ازین پس از علاء الدین خبری نیست تا در سال ۶۰۲ ابن اثیر جنگ او را با ایتغمش پیشکار اتابک ابو بکر که فرمانروای عراق و آذربایگان نیز بود بدین شرح مینگارد که چون اتابک ابو بکر شبان و روزان جز بادهخواری کاری نداشت و به کارهای پادشاهی نمیپرداخت علاء الدین با مظفر الدین کوکبری خداوند اربل دست بهم دادند که آذربایگان را از دست او بگیرند و مظفرالدین با سپاه خود به مراغه پیش علاء الدین شتافته آهنگ تبریز کردند. ابو بکر این خبر شنیده کس پیش ایتغمش فرستاد و یاری خواست. ایتغمش با اسماعیلیان الموت در جنگ بود به پیغام ابو بکر دست از آن جنگ برداشته با سپاه انبوه روانه آذربایگان شد و چون پیش ابو بکر رسید نخست کسی نزد مظفر الدین فرستاده پیغام داد:
ما تو را مرد هنردوست و نیکوکاری شناخته بودیم بااینحال چگونه بر خاک مسلمانان تاختهای؟ و آنگاه تو خداوند دیهی بیشتر نیستی و ما را از خراسان تا اربل است که اگر از هرشهری ده مرد بیرون آوریم چندین برابر سپاه تو سپاه خواهیم داشت پس برای تو هیچ بهتر از آن نیست که از راهی که آمدهای برگردی.
مظفر الدین را ازین پیغام دل از جای در رفته به جای خود بازگشت و علاء الدین هرچه خواست نگهداردش نتوانست. سپس ابو بکر و ایتغمش با سپاه خود آهنگ مراغه کرده گرد آنجا فروگرفتند. علاء الدین تاب جنگ و برابری نداشت آشتی خواسته یکی از دژهای خود را به ابو بکر داد. ابو بکر نیز دو شهر ارومی و اشنو را بدو واگذاشت و بدین سال جنگ و دشمنی به پایان رسید۱.
ازین پس خبری از علاء الدین جز مرگ او در سال ۶۰۴ در تاریخها نیست. راوندی که همزمان علاء الدین بوده و کتاب خود را به نام راحة الصدور پیش از مرگ او به پایان رسانیده است او را به دادوری ستوده درباره قرآن سی پاره معروف که سلطان طغرل به دست خود نوشته بود و راوندی وصف بسیار از آن میکند میگوید:
و آن مصحف بعضی پیش پادشاه عادل علاء الدین خداوند مراغه مانده است و بعضی پیش بکتمر پادشاه اخلاط و بعضی پیش نقاشان۲.
________________________________________
(۱) . تاریخ ابن اثیر، سال ۶۰۲.
(۲) . راحة الصدور، ص ۴۴.
شهریاران گمنام جلد ۱