برگه:Shahriyarane Gomnam.pdf/۲۴۱

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

حمد اللّه مستوفی در قرن هشتم تنها میان دو رود ارس و کر را آران خوانده آن سوی کر را که بخشی از آران می‌باشد به نام شروان جداگانه می‌شمارد۱. در لشکر کشیهای امیر تیمور و داستان ترکمانان آق قویونلو و قره قویونلو در کتاب‌ها به نام آران برنمی‌خوریم مگر آنجا که قرباغ را یاد نموده «قرباغ آران» می‌خوانندش۲. در زمان صفویان اسکندر بیک ترکمان در دو سه جا نام (آران) را برده همچون مستوفی آن را جز از شروان می‌داند۳ و پیداست که وی این نام را از کتاب‌ها برداشته است و در زمان او چنین نامی در زبانها نبوده.

شگفت است که آران را اکنون «آذربایجان» می‌خوانند. با آنکه آذربایگان یا آذربایگان نام سرزمین دیگریست که در پهلوی آران و بزرگتر و شناس‌تر از آن می‌باشد و از دیرین زمان که آگاهی دردست هست همواره این دو سرزمین از هم جدا بوده و هیچگاه نام آذربایگان بر آران گفته نشده است.

ما تاکنون ندانسته‌ایم که برادران آرانی ما که حکومت آزادی برای سرزمین خود برپا کرده می‌خواستند نامی نیز بر آنجا بگذارند برای چه نام تاریخی و کهن خود را کنار نهاده دست یغما به سوی آذربایگان دراز کردند؟! و چه سودی را از این کار شگفت خود امیدوار بودند؟!

این خرده‌گیری نه از آنست که ما برخاسته آذربایگانیم و تعصب بوم و میهن خود نگه می‌داریم. چه آذربایگان را از این کار هیچ‌گونه زیان نیست - بلکه از اینست که برادران آرانی ما در آغاز زندگانی ملی و آزاد خود پشت پا به تاریخ و گذشته سرزمینشان می‌زنند و این خود زیانی بزرگ است. و آنگاه تاریخ مانند چنین کار شگفت سراغ ندارد!

________________________________________

(۱) . نزهت القلوب، چاپ گیب، ص ۹۱ و ۹۲. شگفت است که بااین‌حال مستوفی بردع را از شهرهای آران می‌شمارد با آنکه بردع در آن سوی کر است. از این‌جا پیداست که مستوفی آگاهی درست از آران نداشته برخی سخنان را از زبانها شنیده و برخی را از کتاب‌ها برداشته و در کتاب خود نوشته است.

(۲) . مطلع السعدین سمرقندی و دیگر تاریخ‌های آن زمان دیده شود.

(۳) . عبارت او اینست: «قصبات آذربایگان و شروان و آران و گرجستان...» عالم‌آرای عباسی، ص ۱۰۱۶ دیده شود.

شهریاران گمنام جلد ۱