خجسته بادت نوروز و عید روزهگشای به نام تو همه آفاق راست کرده خطب پیداست که این چکامه را در سال ۴۴۱ که نوروز و عید روزهگشای گرد آمده بود سروده و در این وقت ده سال کمابیش بود که قطران از گنجه به تبریز برگشته بود.
پیداست که در این مدت رابطه میان شاعر و ممدوح پیوسته در کار بوده است.
در بسیاری از نسخهای دیوان قطران نام ابو الیسر را «ابو الیسر» نگاشتهاند و این اشتباه است. زیرا قطران در چندجا از نام ابو الیسر جناس ساخته از جمله در این بیت:
سپهر دانش و خورشید رای ابو الیسر آنک به یمن و یسرش فتح و ظفر کنند نسب در جای دیگر میگوید:
چراغ ناموران جهان ابو الیسر آن که یمن و یسرش هستند بر یمین و یسار در قابوسنامه حکایتی از این ابو الیسر آورده و از آنجا پیداست که او تا زمان فضلون دوم زنده بوده و سپهداری او را نیز داشته و از اینرو باید گفت او سی سال بیشتر این منصب را داشته است. میگوید:
امیر فضلون بو السوار حاجب را به اسفهسالاری بردع همیفرستاد بو الیسر گفت تا زمستان نیاید نروم از آنکه آب و هوای بردع سخت بد است خاصه تابستان و ندر این معنی سخن دراز گشت امیر فضلون وی را گفت چنین اعتقاد چرا باید داشت که هرگز کسی بیاجل نمیرد و نمرده است. بو الیسر گفت چنان است که خداوند میگوید کس بیاجل نمیرد ولیکن تا کسی را اجل نیامده باشد خود تابستان به بردع نرود۱.
استاد ابو المعمر قاسم
دیگری از ممدوحان قطران که در آران نزد لشکری میزیسته ابو المعمر قاسم نامی است که نتوان دانست کارش چه و جایگاهش چه بوده. قطران او را هم به دانش و هم به دلیری ستوده آسایش مردم و آبادی کشور را ازو میخواهد. چنانکه میگوید:
نبرده بو المعمر کوست جان خلق را یاور مهنا گشت زو ملک و معمر گشت زو کشور
________________________________________
(۱) . قابوسنامه، چاپ تهران، ص ۱۷۹.
شهریاران گمنام جلد ۱