هجری یاد او کرده به لقب «فخر الدین» میخواندش و از گفته او پیداست که وی مدتها پیش از آن سال حکمرانی داشته. چه میگوید شداد پیش عز الدین سلتق خداوند ارز روم فرستاده دختر او را برای خود خواست. سلتق این خواهش را پذیرفته ولی پس از مدتی آن دختر را به زنی به کس دیگری داد. این کار بر شداد دشوار افتاده دل به کینهجویی نهاد و پیش سلتق فرستاده پیام داد که از دست گرجیان به ستوه آمده و نگهداری آنی را نمیتوانم و خواستارم که شما بدینجا آیید تا شهر به شما سپرده خویشتن آسوده باشم. سلتق فریب این پیام خورده با سپاهی آهنگ آنی کرد. ولی شداد پیامی هم به دیمتری پادشاه گرجستان که آن هنگام در نزدیکیهای آنی بود فرستاده ویرا به جنگ سلتق برانگیخت و او را از راز کار خود با سلتق آگاه ساخت. دیمتری ناگهان بر سلتق تاخته و از سپاه او کشتار بزرگ کرد و خود سلتق را با انبوهی از مسلمانان دستگیر ساخته همه مالهاشان را تاراج نمود. میگوید:
«بر مسلمانان اندوه سترکی بود! و پادشاهان دیار بکر و شام چاره جز آن ندیدند که فرستادگان پیش دیمتری فرستاده آزادی سلتق را ازو خواستار شوند و سرانجام او را با صد هزار دینار فدیه آزاد ساختند و اسیران دیگر را نیز خریداری نمودند۱.
پس از این داستان شداد یک سال بیشتر حکمرانی نداشت و به نوشته فارقی و ابن اثیر در سال ۵۵۰ کشیشان آنی بر وی شوریده شهر را به برادرش فضلون سپردند.
فارقی مینویسد شداد از آنجا بیرون آمده آهنگ شام کرد که پیش اسد الدین شیرکوه (عموی صلاح الدین) برود چه شادی پدر شیرکوه از بستگان پدر وی بوده۲.
۱۶ فضلون چهارم پسر محمود
از این فضلون که گفتیم کشیشان آنی شهر را از برادرش گرفته بدو سپردند نیز هیچگونه آگاهی نیست جز اینکه او تا سال ۵۵۶ حکمرانی داشت و در این سال کشیشان بر او هم شوریده آنی را به گریگور پادشاه گرجستان و ابخاز سپردند.
چگونگی این داستان آنکه در این زمان گرجیان بسیار نیرومند گشته دشمن بزرگ
________________________________________
(۱) . کتاب تاریخ ابن القلانسی، چاپ لیدن، ص ۳۲۸.
(۲) . تاریخ ابن اثیر حوادث سال ۵۵۰ و ابن القلانسی، ص ۳۱۶. ما در پیش نوشتهایم که صلاح الدین ایوبی و پدرانش نیز از ایل کرد روادی و با شدادیان همایل بودند و از گفته فارقی پیداست که شادی نیای صلاح الدین بستگی یکی از حکمرانان شدادی را داشته است.
شهریاران گمنام جلد ۱