برگه:Shahriyarane Gomnam.pdf/۳۱

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

افشین والی جبال بود ابو دلف به جنگ دیلمان رفت و چندین دژ از ایشان بگرفت که یکی «اقلیسم» بود مردم آنجا زینهار خواسته باج به گردن گرفتند دیگری «بومج» بود با جنگ بگشاد ولی سپس مردمش باج به گردن گرفتند دیگری «ایلام» و دیگری «انداق» و دژهای دیگر نیز بودند. می‌گوید افشین کسان دیگر نیز جز از ابی دلف به جنگ دیلمان فرستاده باز دژهایی از ایشان بگرفتند.۱

در اینجا دوره نخستین از حوادث و جنگ‌های دیلمان و تازیان که گفتیم به پایان می‌رسد. اما حوادث و جنگ‌های دورۀ دوم چون این جنگها در دوره جسانیان که پادشاه دیلم بودند روی داده و در تاریخ‌ها نیز به نام آن پادشاهان ضبط کرده‌اند ما نیز این حوادث را در «گفتار نخستین» در شرح حال این پادشاهان خواهیم نگاشت.

جنگ‌های دیلمان و شاعران عرب

برخی از این تازیانی که به جنگ دیلمان می‌آمدند از شاعران عرب بودند و در برخی از شعرها و قصیده‌ها یادی از سرگذشت خود با دیلمان کرده‌اند و چون این شعرها نیز یادگار حوادث و جنگ‌هائی است که موضوع گفتگوی این کتاب و در حقیقت کمک و گواه مطلب ما است آنها را نیز تا آنجا که گرد آوردن توانسته‌ایم در اینجا می‌نگاریم:

نعیم بن مقرن که گفتیم نخستین و بزرگترین جنگ را با دیلمان در واجرود او کرد فیروزی خود بر ایرانیان و کشتن موتا سپهسالار دیلمان را در شعرهای پایین یاد کرده دیلمان را به دلاوری می‌ستاید:


لما اتانی ان موتا ورهطه بنی باسل جروا جنود الاعاجم نهضت الیهم بالجنود مسامیا لا منع عنهم ذمتی بالقواصم فجئنا الیهم بالحدید کاننا جبال تراءی من فروغ القلاسم فلما لقینا هم بها مستفیضة و قد جعلوا یسمون فعل المساهم صدمنا هم فی واج روذ بجمعنا غداة رمینا هم باحدی العظائم فما صبروا فی حومة الموت ساعة لحد الرماح و السیوف الصوارم کانهم عند انبثات جموعهم جدار تشظی لبنه للهوادم

________________________________________

(۱) . ص ۳۳۱.

شهریاران گمنام جلد ۱