برگه:Shahriyarane Gomnam.pdf/۴۰

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

طبری بوده‌اند چنین خبری ننگاشته‌اند۱ طبری نیز نمی‌نویسد که کار پادشاه دیلم پس از گرفتاری به کجا انجامید با آنکه چنین قضیه‌ای اگر راست بود همه‌گونه اهمیت داشت و همه مورخان آن را با شرح و تفصیل می‌نگاشتند۲.

۳ - وهسودان پسر جستان

از او بیش از این خبری نیست که در سال ۲۵۰ که داعی کبیر حسن بن زیدی علوی در مازندران خروج کرد وهسودان نیز که پادشاه دیلمان بود بیعت او پذیرفت۳و بیشتر یاری داعی را دیلمان می‌کردند، ولی سال دیگر وهسودان معلوم نیست به چه سببی از داعی برگشت و در این میان مرگ او نیز رسیده بدرود زندگی گفت. این اسفندیار می‌نگارد:

از ساری برنشست [مقصود داعی است] و کوچ بر کوچ می‌رفت تا به چالوس گفتند وهسودان ملک دیلمان از او برگردید بعد روزی چند خبر وفات وهسودان به سید حسن رسید و چهار هزار دیلم به مرگ او پیش داعی حسن زید آمدند۴.

۴ - جستان پسر وهسودان (جستان سوم)

معروفترین پادشاه جستانی است و نزدیک پنجاه سال فرمانروایی کرده با داعی کبیر و جانشینان او بیعت داشت. در همان سال ۲۵۰ که پادشاهی یافت پیش داعی فرستاده خواستار شد که داعی کسی را از نزدیکان خود همراه او سازد که ولایت ری را به نام داعی بگشایند. داعی احمد بن عیسی و قاسم بن علی نامان را از علویان به دیلمستان فرستاده جستان همراه ایشان با حسن بن احمد کوکبی که وی نیز از

________________________________________

(۱) . در تاریخ‌های طبرستان هم خبری از والیگری پسر خرداذبه نیست و رفتن مازیار را به بغداد پیش مأمون نیز به‌طور دیگر نوشته‌اند معلوم نیست طبری این خبر را از کجا گرفته.

(۲) . لازر همان لاریجان کنونی و شیرز از نزدیکی‌های او بوده. گشادن این شهرها ممکن است درست باشد و شاید «لیلی» نامی هم بزرگ یا حکمران اینجاها بوده مسلمانان دستگیرش کرده به غلط یا به دروغ پادشاه دیلم‌اش خوانده‌اند و چون «لیلی» پیش تازیان نام زن است نام او را نیز عوض کرده «ابا لیلی» خوانده‌اند.

(۳) . طبری، حوادث سال ۲۵۰.

(۴) . نسخه اصل و یگانه ابن اسفندیار - چون این نسخه شماره صفحه ندارد از این پس هرکجا نام آن ببریم شماره صفحه قید نخواهیم کرد.

شهریاران گمنام جلد ۱