گیرند.
بههرحال چون در تاریخها یادی از این جنگ یا جنگها نکردهاند ما از قصیدههای متنبی از هریک چند شعر با ترجمه و معنی در اینجا میآوریم. در نسخه کهنهای از دیوان متنبی تاریخ سرودن این دو قصیده را در سال ۳۵۴ قید کرده و از اینجا باید گفت که جنگهای مذکور نیز در همانسال یا کمی پیش از آن رخ داده:
نلت و مانلت من مضرة و هم سوذان مانال رأیه الفاسد
یبدء من کیده بغایته و انما الحرب غایة الکائد
ما ذا علی من اتی محاربکم فذم ما اختار لو اتی وافد
بلا سلاح سوی رجائکم ففاز بالنصر و انثنی راشد
یقارع الدهر من یقارعکم علی مکان المسود و السائد
و لیت یومی فناء عسکره و لم تکن دانیا و لا شاهد
و لم یغب غائب خلیفته جیش ابیه وجده الساعد
......
اذ دری الحصن من رماه بها خر لها فی اساسه ساجد
ما کانت الطرم فی عجاجتها الا بعیرا اضله ناشد
تسأل اهل القلاع عن ملک قد مسخته نعامة شارد
استوحش الارض ان تقربه فکلها منکر له جاحد
......
فاغتظ بقوم وهسود ما خلقوا الا لغیظ العدو و الحاسد
......
و خل زیا لمن تحققه ما کل دام جبینه عابد خطاب به عضد الدوله میگوید: تو کامیاب شدی و به وهسودان آن گزند و زیان از تو نرسید که از رأی تباه خودش رسید - وی آخرین حیله را در آغاز به کار برد چه جنگ آخرین چاره حیلهگر است - آنکه با شما از راه جنگ آمده پشیمان شد (مقصود وهسودان است) چه میبود اگر از راه نیازمندی آمده به سلاحی جز امید شما دست نزده فیروز و کامیاب برمیگشت. روزگار میستیزد با هربزرگ و کوچکی که با شما بهستیزد در هرروز لشکر وهسودان را تو نابود ساختی با آنکه نه حاضر بودی نه نزدیک - زیرا غایب نیست کسی که لشکر پدر و بخت سازگار جانشین او
شهریاران گمنام جلد ۱