برگه:Shahriyarane Gomnam.pdf/۵۷

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

دست داشت فخر الدوله پیش آن زن فرستاده او را به عقد خود آورد و زنی از خویشان خود به پسر او داده دز را از خود کرد.

از این عبارت پیداست که خود نوح پسر وهسودان نیز پادشاهی یافته بود وگرنه پادشاهی به پسر کودک او نمی‌رسید و ظاهر آنست که پس از وهسودان همین نوح جانشین او بوده است.

یاقوت پس از این عبارت می‌نویسد:

صاحب (پسر عباد) ابو علی حسن بن احمد را۱ فرستاده بود که گرد این دز فرو گرفته خداوند او را دستگیر سازند و چون این کار به درازی انجامید ابو علی نامه در وصف و چگونگی دز به صاحب نوشت...۲.

از این عبارت پیداست که فخر الدوله پیش از سال ۳۷۹ سپاهی به تارم فرستاده و ایشان مدتی گرد شمیران فروگرفته ولی دست بدانجا نیافته بودند تا در سال مذکور فخر الدوله از راه پیوند و خویشاوندی با زن نوح و پسرش آن دز به دست آورد.

از برخی نوشته‌های ابن اثیر۳ و از دیگر دلیلها معلوم است که فخر الدوله به زنجان و ابهر و سهرورد نیز دست یافته بود. از اینرو باید گفت در زمان او کنکریان به یک‌بار برافتاده بودند و کسی از ایشان فرمانروایی نداشت تا پس از مرگ فخر الدوله دوباره سالار ابراهیم بنیاد فرمانروایی گذاشت.

نام این پسر نوح گویا جستان بوده زیرا یاقوت در معجم الادباء در ترجمه صاحب پسر عباد وزیر فخر الدوله در شمردن بزرگان و بزرگ‌زادگان دیلم که در دربار فخر الدوله می‌زیستند از جمله نام «جستان بن نوح وهسودان» و نام «حیدر بن وهسودان» می‌برد۴ ظاهر آنست که جستان همان پسری است که گفتیم فخر الدوله مادرش را به زنی گرفت. حیدر هم معلوم است که عموی او بوده.

۵ - ابراهیم پسر مرزبان پسر اسماعیل پسر وهسودان

هرکدام از کنکریان لقب سالار داشته‌اند. چنان‌که مسعودی محمد پسر مسافر را

________________________________________

(۱) . این علی ابن حمویه معروفست که پس از صاحب پسر عباد به وزارت نیز رسید.

(۲) . همین نامه است که ما در چندجا یاد آن کرده‌ایم.

(۳) . مقصود شرحی است که او درباره سالار ابراهیم می‌نگارد و ما آن را خواهیم آورد.

(۴) . معجم الادباء، چاپ مرغلیوت، جلد دوم، ص ۳۰۸.

شهریاران گمنام جلد ۱