سرهای باج به گنجینه وشمگیر بپردازد، و سپاه را پس از دفع لشکری به ری باز گرداند.
وشمگیر به گرد آوردن سپاه برای کمک دیسم پرداخت. در این میان در آذربایجان پسر دلوله با انبوهی از موغان به ناخوشی درگذشتند و آنچه از آن طایفه بازماند به لشکری پیوستند.
ولی لشکری رفتن دیسم را به پیش وشمگیر شنیده از جانب ری اندیشناک بود پیلسوار پسر مالک کنکری (برادرزاده محمد پسر مسافر) را که از سرکردگان بزرگ او بود به نزدیکیهای میانه فرستاد که پاسبانی راه کرده نگران آیندگان و روندگان باشد.
پیلسوار پیکی۱ را که به سوی ری میرفت دستگیر ساخته نامههایی از او گرفت که گروهی از سرکردگان سپاه لشکری به وشمگیر نوشته از ماندن خود پیش لشکری با آنکه وی نافرمانی وشمگیر آشکار ساخته بود عذر خواسته و همگی وعده داده بودند که چون بیرقی از وشمگیر به آذربایگان برسد نیز بیرق او گرد آمده لشکری را تنها بگذارند.
لشکری چون این نامهها خوانده از نیت سرکردگان خود آگاهی یافت سخت بیمناک شد. لیکن راز پوشیده نگاه داشت و چون خبر جدا شدن دیسم از ری با سپاه وشمگیر و شتافتن او به آذربایگان بدو رسید سرکردگان را در بیابانی گرد آورده خبر را به ایشان بازگفت و پس از کنکاش و گفتگو همگی را راضی ساخت که آذربایگان را رها کرده به ارمنستان که در این وقت سرپرست و پاسبان نیرومندی نداشت تاخته از تاراج و یغما مال و گنجینه بیاندوزند و سپس از آنجا به موصل و دیار ربیعه بروند.
باقی داستان ایشان را ابن مسکویه به تفصیل نگاشته. خلاصه آنکه خود لشکری در ارمنستان به حیله آدوم پسر گرگین که یکی از بزرگان ارمن بود کشته شده انبوهی از کسان او نیز که بیش از پنجهزار تن بودند نابود شدند. تنها لشکرستان پسر لشکری با گروه اندکی به موصل پیش ناصر الدوله حمدانی رسیده دستهای که پانصد تن بودند و سرکرده ایشان پیلسوار پسر مالک کنکری بود به بجکم که در این وقت امیر امرای
________________________________________
(۱) . «پیک» معلوم است که به معنی قاصد است. ابن مسکویه در اینجا مینویسد: «ظفر بفیج معه کتب...» از این عبارت و از دیگر قرینهها معلوم است که اصل این داستانها به پارسی بوده ابن مسکویه به عربی برگردانیده و بسیاری از نامها و کلمهها را، مانند سالوک و پیک، معرب ساخته. ما در همهجا اصل فارسی این کلمهها را بهکار میبریم.
شهریاران گمنام جلد ۱