برگه:Shahriyarane Gomnam.pdf/۷۲

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

خواست و از او خواستار شد که دوباره به آذربایگان برگردد و وعده داد که اگر او آهنگ آذربایگان بکند همگی دیلمان را که در تبریز پیش اویند کشتار کند.

دیسم از پارسال۱ که از مرزبان شکست خورده به ارمنستان پیش غاغیق گریخت نهانی به کردان آذربایگان نامه نگاشته به دلجویی ایشان می‌کوشد که دوباره به سوی او برگردند. چه دانسته بود که مایه خرابی کار او همانا دور کردن و نزدیک ساختن دیلمان بود. چون نامه ابو القاسم به او رسید شادمان شده پاسخ نوشت که تا دیلمان را نکشته‌ای من به سخن تو اطمینان نخواهم کرد.

ابو القاسم با تبریزیان گفتگو کرد، به دستیاری ایشان سپاهیان دیلمی را که در آنجا بودند کشتار کرده سرکردگان ایشان را دستگیر ساختند. سپس ابو القاسم پیش دیسم شتافته او را به تبریز آورد. چون این خبر پراکنده شد کردان نیز که از مرزبان آزرده بودند به تبریز پیش دیسم شتافتند و سپاه انبوهی گرد آمد.

مرزبان در اردبیل این خبرها شنیده ابو جعفر احمد نامی را به جای ابو القاسم وزیر خود ساخته در اردبیل بگذاشت و خویشتن با سپاه انبوهی آهنگ تبریز و جنگ با دیسم کرد. دیسم از شهر بیرون آمده به پیشواز او شتافت و چند بار جنگ با هم کردند ولی سرانجام کردان با دیلمان برابری نتوانسته گریختند و دیسم به تبریز پناه آورد.

تبریزیان چون دست به خون دیلمان آغشته از مرزبان سخت بیمناک بودند به یاری دیسم برخاسته درهای شهر را ببستند. مرزبان گرد شهر فروگرفته در این میانه می‌کوشید که از ابو القاسم دلجویی کرده بار دیگر او را به سوی خود بکشد و نامه‌ای بدو نوشت سوگندها یاد کرد که هرگاه باز پیش او آید از گذشته‌ها چشم پوشیده جز مهر و دوستی درباره او روا ندارد. ابو القاسم پاسخ داد که من از دیسم بیمناک شده به تو پناهیدم و چون از تو نیز بیمناک شدم ناگزیر به سوی دیسم بازگشتم اکنون هم جز ایمنی بر جان خود آرزویی ندارم تو هرگاه مرا بر جانم ایمن ساخته از کارم معاف داری که پس از این به گوشه بنشینم پیش تو می‌آیم. مرزبان این خواهش را پذیرفته با سوگند و پیمان اطمینان به ابو القاسم داد. در این میان چون کار محاصره به درازی

________________________________________

(۱) . ابن مسکویه همگی جنگ‌های مرزبان و دیسم را در سال ۳۳۰ می‌نگارد، لیکن معلوم است که این همه حوادث در یکسال ممکن نیست وانگهی ابن حوقل تصریح کرده که محاصره اردبیل در سال ۳۳۱ بوده.

شهریاران گمنام جلد ۱