ندیده دلیری و پرزوری ایشان نسنجیده بودند آنان را همچون رومیان و ارمنیان پنداشته بر خود مغرور بودند.
ولی چون دو گروه بهم رسیده صفهای جنگ آراستند ساعتی نکشید که روسان حمله سختی آورده مسلمانان را از جا کندند. همگی داوطلبان و سپاهیان رو برگردانیده بگریختند. مگر دیلمان که پای فشرده جنگ کردند ولی ساعتی نکشید که همگی ایشان کشته شده تنها برخی سواران گریخته جان بهدر بردند. سپس روسان از دنبال گریختگان آهنگ شهر کرده بدانجا دست یافتند. از مردم تنها دستهای که اسب و ستور داشتند سوار شده از شهر بگریختند».
کشتار روسان مردم بردعه را
ابن مسکویه میگوید:
«ابو العباس پسر ندارد و دستهای از محصلان به من نقل کردند که روسان چون به بردعه رسیدند منادی فرستاده ندا در دادند که: ما را با شما گفتگوی دین نیست ما جز فرمانروایی نمیخواهیم از ما نیکو رفتاری از شما فرمانبرداری. لیکن چون مسلمانان و سپاهیان از دیگر شهرها این حادثه را شنیده دسته دسته آهنگ بردعه میکردند و روسان به دفع ایشان میشتافتند اوباش بردعه نیز همراه روسان بیرون تاخته هرگاه که حملهای از جانب مسلمانان میشد اینان فریاد اللّه اکبر زده سنگ بر روسان میبارانیدند. روسان بارها به اندرز گفتند: شما خویشتنداری کرده بیهوده به میانه نیفتید. آنان که آسودگی خود را دوست میداشتند این اندرز پذیرفته خویشتنداری کردند. ولی اوباش هرگز شکیبایی نتوانسته در جنگهائی که میانه روسان و سپاه مرزبان روی میداد اینان هم دست تعرض بر روسان میگشادند.
چون کار اینگونه نادانی از اوباش به درازای انجامید روسان منادی فرستاده ندا در دادند که تا سه روز همگی باید شهر را گذارده بیرون روند. گروه اندکی که ستور برای برنشستن داشتند خاندان و فرزندان خود را برداشته از شهر بیرون رفتند. ولی بخش انبوهی به جای خود بازماندند. چون روز چهارم شد روسان شمشیر در ایشان گذارده گروه انبوهی که بیرون از شمار و اندازه بودند کشتار کردند و از بازماندگان ده و اند هزار تن از مرد و پسر با همگی زنان و دختران و کودکان اسیر کردند. زنان را به دز که درون شهر بود و روسان شهرستان خود ساخته بودند فرستادند و مردان را در
شهریاران گمنام جلد ۱