در اینجا ابن مسکویه چند سطر دربارۀ جنگ مرزبان با حسین حمدانی مینویسد که ما پس از این نقل خواهیم کرد.
بیرون رفتن روسان از بردعه
ابن مسکویه مینویسد:
«سپاه مرزبان مدتی در برابر روسان نشسته به ستوه آمدند. وبا نیز در میان روسان سختتر شده چنانکه آیین آن مردم است چون یکی میمرد سلاح و جامه و ابزار و زنش را نیز یا هرزن یا پسری که دوست میداشته با وی زیر خاک میکردند چنانکه پس از رفتن ایشان مسلمانان گورهای مردگانشان را شکافته شمشیرهایی درآوردند که مردم تا امروز به جهت تیزی و برندگی که دارند به بهای گران میخرند.
از انبوهی روسان کاسته شده آنچه بازمانده بودند شبی از ارک درآمده آنچه از مال و جواهر و جامههای گرانبها میتوانستند بر دوش خود بار کرده و هرچه بازماند آتش زدند. از زنان و بچگان نیز هرکه را میخواستند همراه برداشته راه کر پیش گرفتند۱، زیرا کشتیهائی که از شهرهای خود آورده بودند با کشتیبانان و سیصد تن سپاه در آنجا گذارده بودند و در این مدت از مال و غنیمتی که به دست میآوردند سهم ایشان را هم میفرستادند. و چون به آنجا رسیدند در کشتیها نشسته راه سرزمین خود پیش گرفتند و خدا مسلمانان را از گزند ایشان آسوده ساخت.»
ابن مسکویه در پایان داستان میگوید:
«من از کسانی که این روسان دیده بودند داستانهای شگفتی درباره بیباکی آن طایفه و نترسیدنشان از مسلمانان شنیدهام از جمله این داستان بسیار معروف است و من از چند کسی که روزی پنج تن از ایشان در یکی از بوستانهای بردعه گرد آمده بودند و پسر سادهای از پسران بزرگان خود و چند تن از زنان اسیر مسلمانان با ایشان بودند. مسلمانان چون آگاه شدند گرد بوستان فروگرفتند و انبوهی از دیلمان و دیگر سپاهیان به جنگ ایشان گردآمده هرچه کوشیدند که مگر یکی از آنها را زنده دستگیر سازند نتوانستند چه هرکدام تا جان داشت جنگ و ستیز را رها نمیکرد و تا
________________________________________
(۱) . میانه بردعه و کنار کر به اندازۀ یک سیم فرسنگ فاصله بوده، کتاب استخری دیده شود و اینست که میگوید راه کر پیش گرفتند.
شهریاران گمنام جلد ۱