مرزباننامه به دیرنیق نوشت که باید دیسم را گرفته به دست کسان او بسپارد.
دیرنیق این فرمان نمیپذیرفت و سرانجام قرار دادند که وی دیسم را گرفته پیش خود نگاهدارد. ولی چون او این کار را کرد مرزبان فرمان سخت فرستاد که باید دیسم را به دست کسان او بسپارد. دیرنیق ناگزیر فرمان پذیرفت و چون دیسم را به آذربایگان پیش مرزبان آوردند گفت چشمان او را کور ساخته در زندان انداختند.
اما مرگ او. ابن مسکویه در جایی مینویسد که سالار مرزبان او را بکشت. در جای دیگری مینویسد که پس از مرگ سالار (در سال ۳۴۶) برخی از نزدیکان او دیسم را بکشتند که مایه فتنه نباشد.
محمد بن زکریای قزوینی در کتاب عجائب المخلوقات در نام بردن از رود ارس شرح پایین را از زبان دیسم مینگارد:
دیسم پسر ابراهیم خداوند آذربایگان گفت: با سپاه خود از روی پل ارس میگذشتم چون به میان پل رسیدم زنی را دیدم که کودکی در قنداق در بغل داشت.
ناگهان یکی از ستوران تنهای به او زده بینداخت و کودک از بغل او پرتاب شده چون فاصله از پل تا کف آب بسیار است پس از زمانی به آب رسید و غوطهای خورد دوباره بالا آمد و از سنگهائی که در کف رود است آسیبی ندیده بود. در این میان یکی از عقابها که به فراوانی در کنار رود آشیانه دارند کودک را از روی آب بربود و او بلادرنگ خویش راه بیابان پیش گرفت. من دستهای را از دنبال فرستادم که چون عقاب در بیابان پایین آمده قنداق را پاره میکرد ایشان رسیده هیاهو کردند. عقاب کودک را گذارده پرواز کرد. اینان چون به کودک رسیدند زنده بود و گریه میکرد برداشته پیش مادرش آوردند.
حکمرانان بومی آذربایگان در زمان مرزبان
پیش از این نگاشتهایم که در زمان سالار مرزبان و پیش از آن در هریک از آذربایگان و اران و ارمنستان فرمانروایانی از بومیان بودند که هرکدام سرزمینی را تصرف نموده یا به ارث در تصرف داشته حکم میراندند. و نیز گفتهایم که همه این فرمانروایان فرمانبرداری و باجگزاری مرزبان را پذیرفته بودند.
ابن حوقل سیاح معروف تازی که در زمان سالار مرزبان (در سال ۳۴۴) به آذربایگان و اران آمده و در کتاب خود دو تکه شرحی مینگارد که در یکی نام برخی
شهریاران گمنام جلد ۱