۴۸-------------------------------- شلوارهای وصله دار
شده زیر بار نمیروم ولو گردنم را اره کنند. حاجی لعنت بر شیطان فرستاد و بسبك نعل و میخ گاهی بتندی و گاهی با ملایمت بزار محمد گفت: عموجان معامله و کسب و تجارت يك سرش نفع است صد سرش ضرر. اگر بنا بود همه معاملات نفع کند کسی ورشکست نمی شد من چه کنم تو شانس نداشتی خیلیها پول بمن دادند نفعش را بردند بعضیها هم مثل تو اقبال ندارند.» حاجی اینها همه صوت است من پولرا بتو سپرده ام و از تو هم خواهم گرفت و اگر ندادی عارض میشوم.» غلطی میخواهی بکن دیوار حاشا بلند است اصلا 18 دهر کرده و راه خانه پولی بمن نسپرده ای اگر سپردی قبض طلبت کو؟ معلوم شد از روز اول از سادگی و صداقت زار محمد استفاده کاغذ قلابی بوی داده بودند. قال و قیل راه افتاد زار محمد فریاد کنان اینطرف و آنطرف میپرید آن روزها هنوز عدلیه مبارکه باز نشده بود هر کس دیگری عارض میشد بحاکم شرع می رفت. زار محمد هم حاکم را پیش گرفت حاکم شرع که سید ریش بلند خوش قیافه ای بود و سینه شکم ستبری داشت در بیرونی خانه نشسته بود همینکه پهن و زار محمد را دید خیلی آرام و پدرانه از او پذیرائی کرد. بوی نوید داد که پول را پس خواهد گرفت. بعد زار محمد را آرام کرد و گفت فردا پیش از ظهر بیا اینجا و سپس دو نفر از قایچی های محضر را احضار کرد و دستور داد که فردا پیش از ظهر اسمعیل صراف را بمحضر .بیاورند زار محمد با دل قرص و محکم از خانه حاکم رفت. فردا بمجردیکه زار محمد بمحضر حاکم شرع رسید اوضاع را عوض شده .دید از فراشان حاکم تا خود آقا قیافه را تغییر داده .بودند بطوری که هنوز زار محمد لب نگشوده بود که آقا گفت: «زار محمد تو که تنگسیر هستی و تنگسیریان دروغ نمی گویند میدانی دروغگو دشمن خدا و رسول خداست بیچاره حاج