برگه:Sharaf 04 Rabi al thani 1300.pdf/۲

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

در ماه صفرالمظفر که موکب منصور اعلیحضرت شاهنشاهی ایّدالله تعالی بنصره تشریف فرمای شکارکاه جاجرود بود در روز پنجشنبه هفدهم ماه مزبور کوه داغ بزرک مقابل ترقیان پلنک بزرکی شکار شست مبارک کردید و شرح آن را در روزنامهٔ مبارکهٔ ایران نمرهٔ پانصد و ششم درج نمودیم و اظهار داشتیم که این هفدهم پلنک است که اعلیحضرت اقدس همایون خلدالله مُلکه و سُلطانه بدست خسروانی صید فرموده‌اند صفحهٔ اوّل روزنامه وضع آن صید و شکار را معلوم و آشکار میسازد

نوّاب مستطاب اشرف ارفع اعظم والا کامران میرزا نایب‌السّلطنه امیرکبیر وزیر جنک

نوّاب مستطاب معظّم روز نوزدهم ذیقعدةالحرام سنهٔ هزار و دویست و هفتاد و دو متولّد شدند و در سال هزار و دویست و هفتاد و پنج بنیابت سلطنت دولت ابدآیت علّیه برقرار کردیدند در هزار و دویست و نود و هفت وزارت جلیله جنک باهتمامات حسنه ایشان واکذار و مفوض کشت و الٰی الآن این وزارتخانه معظمه و حکومت دارالخلافه باهره ناصری و ولایات مازندران و کیلان و غیرها بتوجهّات شاملهٔ ایشان منظم و مشمول است و جمیع امتیازات بزرک ایندولت جاوید عدّت علّیه را دار هستند ادام‌الله شوکته و اجلاله

بقیهٔ روزنامه سفر خیریت اثر شاهنشاهی دام مُلکه و سُلطانه بنمارستاق

روز شنبه چهاردهم در منزل اطراق شد کاغذها خوانده جواب و احکام به شهر نوشتیم امروز بواسطه زکام و سینه درد قدری کسالت داشتم شب را چون شب مولود حضرت صاحب الأمر عجل‌الله فرجه بود آتشبازی شد امین خلوت و حسینخان هم امشب آمده‌اند

روز یکشنبه پانزدهم رفتیم بیورت سیاه پلاس باز زکام و کسالت باقی بود سوار شدیم همه حاضر بودند ساری اصلان و حسینقلیخان سرتیپ و امین خلوت و حسینخان به حضور رسیدند میرشکار کفت رودخانه ورارود خیلی آب دارد چون بنا بود از آنجا به نمارستاق برویم میرشکار را فرستادیم راه بلده را تعمیر کند که از آنجا بنمارستاق برویم آب امسال خیلی زیاد است رودخانه آب صاف زیادی از دره چهل بره میآید هیچ سال در این فصل از این دره اینقدر آب نمی‌آمد صحرای سیاه پلاس هم علف و کل داشت خلاصه وارد منزل شدیم

روز دوشنبه شانزدهم صبح برخاستم الحمدالله احوالم خیلی خوب بود امین‌السّلطنه که مدّتی در شهر ناخوش بود خوب شده و آمده امروز وارد اینجا شده است بحضور آمد الی عصر بعضی نوشتجات وزارتخانها را خوانده جواب دادم دو ساعت بغروب مانده سوار شده اطراف اردو کردش کردیم چادرهای مردم تک تک در هم افتاده بود اسبها و قاطر و شتر و کوسفند در چرا بودند بی‌تماشا نبود کشیکچی‌باشی و امین خلوت و آقا مسیح و آقا شکور