این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۴
 

در اموال در جمع و خرج منقح مشتق ان تنقیح است و تنقیح در لغت چوبرا نیکو تراشیدنست و مغز استخوان بیرون اوردن و در اصطلاح سخن پیراسته و پاکیزه را تنقیح کویند و مشروح انچه پاکیزه کویند یا نویسند و تملیک در لغت چیزیرا میکویند که ملک کردانیدن بود و در اصطلاح هر حصّهٔ که پادشاه ملک شخصی کرده‌اند و هر تصرفی که در انملک نماید قادر باشد و بعد از فوت او ملک وارث او شود اقتاع در لغت دستوری دادنست و در اصطلاح انست که موضعی احیا کنند که تنخواه مواجب کند و در دیوان مواجب داشته باشد مقرّر انکه اکر زیاده از مواجب او حاصل شود زیادتی را بدیوان رساند و اکر کمتر حاصل کرد از دیوان بازیافت نماید خراج انچه اراضی خاصّه که از صیفی و شتوی درو حاصل شود و ستانند عُشر در لغت ده یکست و در اصطلاح انچه اراضی مسلمانان بستانند و انزمینی بوده باشد که باذن مُسلمانان احیا کرده باشند مقاطعه در لغت از یکی برید است و در اصطلاح محصول موضعی باشد که باجارهٔ شخصی دهند و یا انچه بدل اجاره مقرری باشد رسانند غایلیه یعنی مسئله دشوار که دران بغلط باشند و حقیقت انرا بواجبی ندانند مغلق در لغت چنک در زننده است و در اصطلاج طلادوز و غیره تسبیک برنج و مس و غیرها را تشیر پاره کردن چُوب تجلید جلد کردن تکحیل