برگه:TajereVenisi.pdf/۳۰

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
–۳۰–

اینکه برای تو باین محنت گرفتار شده ام غصه بخوری ابزن نجیب ومحبوب خود از طرف من سلام برسان و باو بگوی که من بهترین دوستان او بوده ام. باسینو که بی اندازه غمناک و از شدت اندوه و خشم نزدیک بود سینه اش بشکافد گفت : دوست عزیزم! من بازنی عروسی کرده ام که او را از جان دوست تر دارم، و با این واقعه که پیش آمد دیگر جان منو زن من و تمام دنیا در نظرم ارزشی ندارد و حاضرم همه را بیازم و آنچه دارم. باین یهودی ظالم بدهم تا دست از تو بردارد و تو سالم بمانی.. پرشیا هر چند از این سخن که از زبان شوهر شنید دلتنگ نشد لیکن بی اختیار باو گفت اگر زنت این سخن را بشنوه گمان نمی کنم خیلی خوشش بیاید. در این میان کراتیانو هم که می خواست در هر چیز از آقا و دوست خود پیروی کرده باشد روی بانتونی کرد و در برابر زنش که بلباس منشی در محکمه حضور داشت گفت من. نیز زنی دارم که نزدمن از جان عزیز تر است و باوجود این.